ثبت نام و ورود
سبزآبی

خستگی ذهن


طاهره میرزایی
1399/12/15
0 دیدگاه

مقدمه

پیش از پرداختن به مسئله‌ی خستگی ذهن خوب است یادآوری کنیم که با توجه به ماهیت جدی خطر بیماری COVID۱۹ و رکود اقتصادی که ما با آن مواجه هستیم، کارشناسان در حال حاضر پیش‌بینی می‌کنند که اپیدمی بعدی، اپیدمی بیماریهای عصبی و روانی خواهد بود.​ با توجه به آمارهای موجود [۱] تقریبا نیمی از آمریکایی‌ها (‏۴۵ %)‏ می‌گویند که سلامت روانی آن‌ها در حال حاضر تحت‌تاثیر بحران قرار گرفته‌است. باوجود اینکه ما اطلاعات زیادی در مورد اثرات چیزی مانند فاصله فیزیکی سراسری نداریم، از تحقیقات قبلی می‌دانیم که بلایای بزرگ و شرایط اضطراری به نرخ بالایی از مشکلات سلامت روانی در کل جمعیت منجر شده‌است.​ واضح و قابل‌درک به نظر می‌رسد که این بحران ممکن است منجر به افزایش میزان مشکلات سلامت روانی شود. اما این مشکلات دقیقا از کجا ناشی می‌شوند؟ قطعا، اقتصاد، دوری ناشی از فاصله فیزیکی و اضطراب عمومی در مورد یک بیماری بسیار مسری، نیز از عوامل موثر هستند. موانع عملی مانند خانه بودن بچه‌ها و مدرسه نرفتن و در نتیجه ایجاد موقعیت‌های کاری پراسترس تر نیز بخشی از آن هستند.

اما حوزه دیگری که مردم زیاد به آن توجه نمی‌کنند، مفهوم “اطلاعات بیش از حد” است و چگونگی تاثیر آن بر سلامت روانی است. حس انباشتگی اطلاعاتی که مردم اکنون تجربه می‌کنند ناشی از اینست که چه مقدار اطلاعات جدید به طور مداوم در مورد COVID19 منتشر می‌شود و افراد چقدر این اطلاعات را جدی می‌گیرند. برای آشنایی بیشتر با این مفهوم به خواندن این مقاله ادامه بدهید.

انباشتگی اطلاعات

انباشتگی اطلاعات:

اصطلاح “انباشتگی اطلاعات” توسط برترام گروس، استاد علوم سیاسی کالج هانتر، در کتاب مدیریت سازمانهای او در سال 1964 ابداع شد. با این حال ، این عبارت بعدها توسط آلوین تافلر، نویسنده و آینده پژوه آمریکایی ، در کتاب “شوک آینده” در سال 1970 رواج یافت.

وی انباشتگی اطلاعات را به شرح زیر توصیف کرد:

انباشتگی اطلاعات زمانی اتفاق می افتد که مقدار ورودی به یک سیستم بیش از ظرفیت پردازش آن باشد. تصمیم گیرندگان ظرفیت شناختی نسبتاً محدودی دارند. در نتیجه، هنگامی که اطلاعات بیش از حد به آنها داده شود، احتمالاً کاهش کیفیت تصمیم وجود دارد.

در طول تاریخ، شکایت هایی در مورد انباشتگی اطلاعات به ویژه در دوره رنسانس و انقلاب صنعتی وجود داشته است. با این وجود، طلوع عصر اطلاعات و دستیابی به جمع آوری داده های قدرتمند و کم هزینه به صورت خودکار ، اطلاعات بیشتری را نسبت به سایر ادوار تاریخی برای ما به ارمغان آورده است.

مدیریت اطلاعات در زندگی روزمره دیگر فقط به یک نخبه ثروتمند محدود نمی شود بلکه مشکلی است که تقریباً همه با آن روبرو هستند. رسانه های اجتماعی، ایمیل، صفحات وب، برنامه های تلفن همراه و غیره همه روزانه داده ها را به زندگی ما می ریزند.

عواقب روانی ناشی از انباشتگی اطلاعات در ذهن:

عواقب مخل سلامت روانی ناشی از انباشتگی اطلاعات چیست؟ تا این جا مشخص است که این انباشت اطلاعات اضافی ممکن است بسیار مهم باشند و فراتر از چند لحظه احساس سردرگمی بروند. اطلاعات بیش از حد می‌تواند منجر به احساس واقعی اضطراب، احساس درماندگی و ناتوانی، و خستگی ذهنی شود. هم چنین می‌تواند منجر به مسائل شناختی مانند دشواری در تصمیم‌گیری و یا تصمیم‌گیری عجولانه (‏اغلب بد) ‏شود. ​

تصمیم‌گیری نادرست به این دلیل اتفاق می‌افتد که مغز به معنای واقعی کلمه از تلاش برای پردازش تمام اطلاعات خسته شده‌است. به همین دلیل است که برخی از محققان اصطلاح “انباشتگی شناختی” را به “انباشتگی اطلاعات” ترجیح می‌دهند. پردازش مقادیر زیادی از اطلاعات اغلب در حالی انجام می‌شود که همزمان چند کار انجام میدهید مثلا به رسانه‌های اجتماعی در حین کار کردن توجه می کنید. ثابت شده است که انجام چند کار همزمان، سبب آزاد شدن هورمون استرس کورتیزول و هورمون آدرنالین میشود که هر دو با پاسخ “مبارزه یا گریز” مرتبط هستند. ​

اقدامات کمک کننده :

چه کاری می توان برای بهبود سلامت روانی در میان تمام این اضافه‌بار اطلاعاتی (‏یا شناختی) ‏انجام داد؟ ​

این باور که ما بتوانیم هر گونه تاثیری بر انتشار اطلاعات از منابع بیرونی داشته باشیم، واقع‌بینانه نیست. با این حال، روش‌های ساده‌ای وجود دارد که افراد می‌توانند بر روی محدود کردن دسترسی خود به سیل دائمی اطلاعات جدید کار کنند. در زیر برخی از این روشها را توضیح داده ایم:

  • برنامه ریزی شده به اخبار نگاه کنید: مهم نیست از کجا اخبار خود را به دست آورید، ایده خوبی نیست که جریان ثابتی از آن را در طول روز در دسترس داشته باشید. این رویکرد به احتمال زیاد می‌تواند سطح اضطراب شما را به طور قابل‌توجهی افزایش دهد. یک زمان از روز و مقدار مشخصی از زمان را برای بررسی اخبار برنامه‌ریزی کنید. یک تایمر برای مسئول بودن خود تنظیم کنید و اطمینان حاصل کنید که برخلاف برنامه عمل نمیکنید. سعی کنید زمانی از روز را انتخاب کنید که به دلایل دیگر ذاتا باعث اضطراب شما نشود. اگر در هر روز خاصی احساس اضطراب می‌کنید، از آن صرف‌نظر کنید و اصلا به اخبار نگاه نکنید. ​
  • اخطارهای گوشی خود را خاموش کنید: بسیاری از مردم اخطارهایی بر روی گوشی‌هایشان دارند که آن‌ها از تیترهای خبری جدید آگاه می کند. اینها تقریبا همیشه ایده بدی هستند چون وقتی ما تلفنمان را حتی نگاه هم نمی‌کنیم به ما اطلاعات می‌دهند، که درنهایت باعث می‌شود ما چند کار را همزمان انجام دهیم و اضطرابمان افزایش یابد. روی کاری که می‌کنید تمرکز کنید و اعلان‌ها را خاموش کنید.
  • در بررسی رسانه‌های اجتماعی هشیار باشید: متوجه باشید که رسانه‌های اجتماعی یک منبع خبری است، چه دوست داشته باشید و چه نه. ممکن است فکر کنید که دارید کاری اجتماعی انجام می‌دهید و به زندگی دوستان خود نزدیک می‌شوید، اما امروزه چون بسیاری از مردم مقالات خبری را در رسانه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند، می‌توانید انتظار داشته باشید که با تعدادی از تیترها مواجه شوید. شما باید در مورد بررسی رسانه‌های اجتماعی همانند بررسی اخبار عمومی، هدفمند باشید. زمانی از روز را برای انجام این کار انتخاب کنید و یک تایمر تنظیم کنید.
  • قبل از خواب به گوشی خود نگاه نکنید: نور روی گوشی شما می‌تواند شما را بیدار نگه دارد اگر به زمان خواب خیلی نزدیک نگاه کنید و بنابراین می‌توانید اخبار تحریک‌کننده و یا به روز رسانی های دوستان و خانواده را بخوانید. سعی کنید حداقل ۳۰ دقیقه قبل از خواب از تلفن خود دوری کنید (‏و ترجیحا طولانی‌تر).

حال به انباشت اطلاعات از منظر دیگری بنگرید. اگر کمی به این موضوع بیاندیشید شاید به خاطر بیاورید که همین احساس خستگی ناشی از انباشت اطلاعات را در زمینه ی آموزش نیز تجربه کرده اید. دریافت اطلاعات ابزار اصلی و اولیه فراگیری است اما وقتی دریافت اطلاعات به صورت یکسره و بدون درنگ صورت می گیرد و ما به دانسته هایمان عمل نمی کنیم از انباشت اطلاعات در عذابیم و اینگونه مغزمان داغ خواهد کرد. این یکی از دام های مرسومی که مردم را به درون خود می کشد. انباشت اطلاعات و دانسته هاست که باعث خستگی ذهن می شود.

خستگی ذهنی

خستگی ذهن

آنچه ما را ایستا، بی تحرک و در حال سکون نگه می دارد انباشت اطلاعات است. دانستن ویژگی های ذهن انسان به ما در درک درست این مطلب کمک خواهد کرد. این که بدانیم فقط یک هزارم از افراد گوش بسیار قوی دارند. سه ساعت بعد از اتمام کلاس پنجاه درصد از محفوظات در خاطر می ماند. تا بیست و چهار ساعت بعد پنجاه درصد از آنچه در خاطر داریم فراموش می شود. در پایان ماه کمتر از پنج درصد از موضوعات جدیدی که در آموزش شنیده شده در خاطر شخص می ماند.

مغز ما در معرض فرایند دائمی انجام یکی از این دو گزینه است: آموختن یا فراموش کردن چیزهای جدید؛ یعنی اگر از چیزی غفلت کنیم و آن را به صورت فاصله دار تکرار نکنیم آن را فراموش می کنیم.

دانستن چند عملکرد ساده هنگام یاد گرفتن به قوی تر شدن سیستم توسعه فردی ما کمک موثری می کند.عملکردها از این قرار است:

  • نت برداری
  • بازخوانی نتها طی بیست و چهار ساعت بعد از شنیدن و خلاصه نویسی نکات مهم و کلیدی با خط خوش و بدون استفاده از نرم افزار
  • یاد دادن آنها به دیگران در کمتر از یک هفته از یادگیری

اما انجام این کارها با وجود گرفتاری های مردم بسیار مشکل بود و برانگیختن مردم به استفاده از اطلاعاتی که کسب می کنند نیازمند تغییر است و تغییر آسان به دست نمی آید. صرف آموختن سبب ایجاد تغییر در رفتار نمی شود.وقتی ما از دانستن چیزی به سوی عملی کردن آن پیش می رویم لازم است نیازمند تغییر در نگرش و رفتار هستیم.

ما به دانستن عادت می کنیم تا عمل کردن و این دقیقا خلاف چیزی ست که به آن نیاز داریم . کسب اطلاعات جدید به مراتب مفرح تر از بکار بستن آن است. یادگیری مداوم و بی درنگ باعث تلنبار شدن اطلاعات می شود. در اینجا ما به اصطلاح معتاد اطلاعاتی هستیم و به جای آنکه آن اطلاعات را بکار ببندیم مدام خود را در معرض یاد گرفتن اطلاعات جدید قرار می دهیم. البته این به آن معنا نیست که زیاد کتاب خواندن و کسب اطلاعات جدید ایرادی دارد مشکل وقتی ایجاد می شود که خود را یکسره در معرض اطلاعات جدید قرار دهیم بدون کوچکترین درنگی برای تلفیق دانش و مهارتهای خود و به مرحله عمل رساندن آنها و اینگونه بسیاری از مردم با ذهنی خسته در دریای اطلاعات غرق می شوند.

راه حل مشکل خستگی ذهن چیست؟ توجه به رفتار ماهی برای پاسخ به این سوال راه گشاست. ماهی دائما در محیطی غرق کننده شنا می کند اما هیچ گاه غرق نمی شود.

آیا ماهی ها از انسان ها باهوش تر هستند؟ حقیقت این است که ماهی فقط سیستم هشدار دهنده ی درونی دارد که به او کمک می کند از داخل آب چیزهایی را بردارد که به آن نیاز دارد نه بیشتر. با کمک گرفتن از این روش ما انتخاب می کنیم که چه چیزهایی یاد بگیریم تا عملکردمان را بهبود بخشد و سپس با تمام قوا به سویش گام برداریم.

برای مثال دو نفر که به بازی گلف علاقه داشتند را با دو نوع آموزش متفاوت درنظر بگیریم. اولی بعد از تجربه مدرسه گلف بازی اش پسرفت کرد. آنها در مدرسه ی گلف اطلاعات زیادی به او یاد داده بودند اما عملی کردن این آموزش ها اتفاق نیفتاده بود و اینگونه بکار بستن همزمان آن همه تکنیک او را مضطرب و از کار انداخته بود. این بازیکن دچار خستگی ذهن شد و نتوانست آنچه آموخته بود عملی کند. اما کلاس گلف نفر دوم تفاوت زیادی با اولی داشت. روش کارشان اینگونه بود که آنها با بررسی نوار ویدئویی از بازی او در روز اول سه یا چهار هدف برای آموزش به او مشخص کردند و تا زمانی که آنچه یاد گرفته بود بتواند بکار ببندد حتی یک چیز جدید هم به او نیاموختند. او پیشرفت خوبی در بازی گلف به دست آورد. آنها برنامه مشخصی برای هر فرد داشتند و پیگیری و تکرار فاصله دار خط مشی شان در رسیدن به هدف بود. بنابرین دیدیم که چطور با یک تغییر ساده در نحوه آموزش، حتی با ساده کردن متد آموزشی و کمتر شدن مطالب ارائه شده، فرد می تواند حتی بهتر نتیجه بگیرد. بنابرین به خاطر داشته باشید که همواره جامع ترین متد، بهترین متد آموزشی نیست !

اطلاعات بیش از حد

 

در نقل قولی از دنیل وبستر خالق دیکشنری وبستر آمده : او ترجیح می دهد روی هم رفته در چند کتاب خوب استاد شود تا اینکه مطالعات وسیعی داشته باشد. در واقع این به این معنی ست که او می خواهد اطلاعات کمتری را به دفعات وارد مغزش کند تا کارایی اش را بالا ببرد به جای اینکه اطلاعات زیادی را بدون استفاده داشته باشد و از حمل آنها دچار خستگی ذهن شود.

شرکت در سمینارها و خواندن کتابها برای یک مرتبه از آنجایی که دائما ما را در معرض اطلاعات جدید قرار می دهد فقط عادت فراموشی را در وجودمان تقویت می کند به این شکل خود را به دانستن عادت می دهیم نه عمل کردن و این خلاف چیزی ست که لازم داریم.

یکی از شیوه هایی که می توانیم از روند فراموشی جلوگیری کنیم گذراندن یک سمینار یا خواندن یک کتاب به دفعات متوالی همراه با قلم و دفترچه یادداشت است. بعد از آن این طور به نظر می رسد که کارهای قبل را تکرار نمی کنیم. در مرحله ی اول کتاب را می خوانیم تا ببینیم می خواهیم از آن چیزی یاد بگیریم. در مرحله دوم آن را می خوانیم و نکات کلیدی آن را مشخص می کنیم. در مرحله ی سوم نت برمیداریم. در مرحله چهارم تصمیم می گیریم که آن را همراه دوستی بخوانیم یا نه. همه ما نیاز داریم برای آنچه به آن علاقمندیم و می خواهیم انجام دهیم خط مشی مشخصی داشته باشیم.

برای استادی و تسلط در یک زمینه لازم است بر مقدار مشخصی از موضوع متمرکز یا به عبارتی در آن غرق شویم به جای آنکه خود را درجریان مقادیر زیادی اطلاعات قرار دهیم.

در واقع بکار بستن فلسفه ی (کم و دائمی آموختن) بهتر از (تند و زیاد آموختن). بکار بستن این نکته از خستگی ذهن کم و به کارایی آن کمک می کند.

 

آسایش ذهن

جمع بندی:

همیشه مراقبت از خود مهم است اما در حال حاضر با توجه به شرایط خاصی که در همه جوامع به وجود آمده و ما نیز از آن مستثنی نبوده ایم، سعی کنید توجه ویژه‌ای به میزان خستگی ذهن خود داشته باشید. اگر احساس خستگی و سردرگمی می‌کنید، ممکن است وقت آن باشد که تا جایی که می‌توانید تلاش کنید تا از سیل اطلاعات جدیدی که همه ما هر روز با آن مواجه هستیم، رها شوید.
خود را دوست داشته باشید و برای توسعه مهارتهای خود و رسیدن به حالی خوب تلاش کنید.

منابع:

۱-سایت روانشناسی امروز : https://www.psychologytoday.com/intl

۲-کتاب عملی کردن دانسته ها از کن بلانچارد : https://sabz-abi.com/directory/know-can-do/

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *