دایره ارتباطی

گسترش دایره ارتباطی و ارتباط اجتماعی

مقدمه

با وجود اینکه از زمان شروع کرونا بسیاری از مردم به دلیل وضع قوانین سخت گیرانه برای کنترل شیوع ویروس، ارتباط اجتماعی کمتری با دوستان و اطرافیان خود داشته اند، اما برای همه ما واضح است که ارتباط اجتماعی و داشتن یک دایره از افرادی که به هر دلیلی اشتراکاتی باهم داریم در وضعیت روحی، کیفیت زندگی اجتماعی و حتی شغلیمان تاثیرگذار است. حتی در مقاله ی پیشین به نام مهارتهای فردی (در این لینک) نیز اشاره کردیم که ایجاد و حفظ ارتباط سالم از جمله مهارتهای ضروری زندگیست. خوب است که در این دوره از زندگی سعی کنیم دایره ای از افراد نزدیک برای خودمان داشته باشیم و با حفظ پروتکل های بهداشتی، رعایت همه جانبه و حفظ سلامت، از منزوی شدن و آسیبهایی از این دست جلوگیری کنیم. در این مقاله سعی کردیم روشهایی برای گسترش دایره ارتباطی برای شما بیاوریم که می تواند در دورانی که محدودیت های کرونایی وجود ندارند کمک کننده باشند.

گسترش دایره ارتباطی

دعوت‌ کردن دیگران و افزایش ارتباط اجتماعی

اگر شما از آن دسته افرادی هستید که همیشه منتظر می‌مانند تا دوستانتان بدون رفت و آمد با شما تماس بگیرند، در این صورت شما نقش خود را انجام نمی‌دهید. به یاد داشته باشید که دوستان شما همیشه نمی‌دانند که شما چه زمانی از آن‌ها انتظار دارید که با شما تماس بگیرند و حتی ممکن است کمرویی شما را به عنوان عدم علاقه به دوستی تلقی کنند. اگر دوست دارید کسی را ببینید، به آن‌ها دسترسی پیدا کنید. ​برای مثال دوستان قدیمی را که مدتی است آن‌ها را ندیده‌اید خبر کنید و قراری برای دیدار بگذارید.​​​ یک مهمانی شام یا عصرانه بگیرید و همه دوستان، همکاران و آشنایان خود را دعوت کنید​. دوستی را به سینما، بازی، کنسرت و یا فعالیت‌های دیگر دعوت کنید.

قبول کردن دعوتهای دیگران

دعوت‌های بیشتری را بپذیرید. اگر مردم همیشه از شما می‌خواهند که بیرون بروید، و یا حتی گاهی افراد غیر محتمل از شما می‌خواهند که بیرون بروید، باید به جای این که آن‌ها را رد کنید، دعوت‌های آن‌ها را جدی بگیرید. تنها به دلیل خجالتی بودن و یا اینکه فکر می کنید که نمیتوانید با طرف مقابل ارتباط برقرار کنید دعوت ها را رد نکنید، در عوض به افراد جالب دیگری فکر کنید که می‌توانید در رویدادی که به آن دعوت شده‌اید، چه یک مهمانی باشد، چه یک برنامه تفریحی، یا یک گروه کتابخوانی، با آن‌ها ملاقات کنید. البته این به این معنی نیست که شما مجبور باشید به هر چیزی بله بگویید، که کاملا وحشتناک به نظر می‌رسد، اما پذیرش دعوت‌های بیشتر برای گذراندن وقت با دوست خود علاقه واقعی به دوستی را نشان می‌دهد و باعث می‌شود شما فردی دوستانه تر و اجتماعی تر شوید.  اگر شما هر دعوتی را رد کنید، دوست شما احتمالا فکر خواهد کرد که شما او را رها کرده‌اید و علاقه‌ای به سپری کردن زمان با هم ندارید.

قبول کردن دعوت دیگران

عضویت در گروه های فعالیتهای مورد علاقه

به یک باشگاه یا گروهی با افراد همفکر بپیوندید.  اگر می‌خواهید دوستان جدیدی پیدا کنید، باید به چیزی فراتر از افرادی که هر روز در سر کار یا مدرسه می‌بینید، نگاه کنید.  اگر شما سرگرمی و یا علاقه خاصی دارید پس به یک باشگاه و یا گروه محلی در منطقه خود که به آن فعالیت اختصاص دارد، ملحق شوید. مثلا می توانید به پیوستن به گروه کتابخوانی، گروه پیاده‌روی و یا تیم دوچرخه‌سواری توجه کنید. اگر هم سرگرمی ندارید، یک سرگرمی جدید انتخاب کنید. دقت کنید که چیزی را انتخاب کنید که بتوانید با گروهی از مردم انجام دهید. می توانید از سایتها و شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک و اینستاگرام نیز برای پیدا کردن گروه‌هایی از مردم که با شما علایق مشترکی دارند نیز استفاده کنید. سعی کنید هر فردی که در زندگی خود ملاقات می‌کنید را به عنوان یک “درگاه” برای ورود به یک دایره اجتماعی جدید ببینید.​​​​​​​​

عضویت در گروه های اجتماعی

کار و زندگی اجتماعی را از هم جدا نکنید

سعی کنید “زندگی کاری” خود را جدا از “زندگی اجتماعی”و جدا از “زندگی خانوادگی” و غیره در نظر نگیرید. درست است که هر یک از این حوزه‌های مختلف زندگی شما قطعا نیازمند رفتار و کدهای رفتاری متفاوتی هستند، اما بهترین راه برای بیشتر اجتماعی بودن، اجتماعی زندگی کردن بدون در نظر گرفتن محیط‌ پیرامون و در هر محیطی است. به عبارت دیگر، تمام روابط اجتماعی خود را برای مهمانی آخر هفته حفظ نکنید. به دنبال فرصت‌های منحصر به فرد برای اجتماعی بودن باشید. این می‌تواند به سادگی این باشد که از متصدی بانک بپرسید که حالش چطور است و یا روزش را چطور گذرانده، به جای این که فقط به تلفن خیره شوید و از صحبت با او اجتناب کنید. به یاد داشته باشید، اجتماعی شدن یک مهارت است و هر فرصتی فرصتی برای تمرین است.  ​

کار و روابط اجتماعی

ارتباط اجتماعی خود را گسترش دهید

با اعضای خانواده خود در رویدادهای اجتماعی شرکت کنید. اگر چه این کار ممکن است سرگرم‌کننده به نظر نرسد اما اگر شما نگرش درستی داشته باشید می‌توانید در هر جایی که می‌روید دوستان جدیدی پیدا کنید. زندگی اجتماعی خود را در اولویت قرار دهید. مهم نیست که چقدر وقت دارید، اگر می‌خواهید اجتماعی باشید، باید حداقل چند بار در هفته با دیگران ارتباط برقرار کنید. اگر چه هر کسی نیاز به زمانی به تنهایی دارد و یا یک هفته پر استرس و یا حتی یک ماه پر استرس را پشت سر می‌گذارد اما هیچ‌کس نباید دو هفته را بدون یک برنامه اجتماعی سپری کند. البته این امر در زمان کرونا ممکن است شدنی نباشد اما میتوانید برنامه ای در فضای باز و یا به صورت آنلاین با دوستانتان ترتیب بدهید و باهم معاشرت کنید. ​

دایره ارتباط اجتماعی

جمع بندی

روابط اجتماعی در دنیای رو به پیشرفت امروزی، از اصول اساسی برای دوام و پایداری زندگی فردی است. ارتباط اجتماعی بصورت یک نیاز مطرح می شود و برای هر فردی لازم است. انسان موجودیست که از ابتدا در یک ارتباط با فرد دومی که مادرش است، به وجود می آید. حتی می توان اینگونه بیان کرد که ظهور رفتار اجتماعی به همان روزهای نخست زندگی بر می گردد، هنگامی که نوزاد برای اولین بار لبخند اجتماعی را ظاهر می سازد در حقیقت اولین ارتباط اجتماعی خود را با افراد خانواده برقرار می کند و روز به روز ارتباط نوزاد با محیط خود بیشتر می شود و دامنه این ارتباط با شناخت افراد بیشتر، گسترده تر می شود. هر فردی با هر شرایط مادی و معنوی که دارد باید تلاش کند تا با یک برخورد سالم و صمیمی روابط اجتماعی سالم را در جامعه بیشتر ترویج دهد زیرا بدون ارتباط اجتماعی رسیدن به خیلی از اهداف و خواسته ها واقعا مشکل است. در واقع با گسترش روابط اجتماعیمان میتوانیم زندگی با کیفیت تری را تجربه کنیم.

 

انگیزه

تقویت و افزایش انگیزه

مقدمه

هرکدام از ما در روز و یا در ابعاد وسیع تر، در کل زندگیمان با دلایل و انگیزه‌های منحصر به فرد خودمان (انگیزه‌ درونی یا بیرونی)، کارهایی انجام میدهیم، تصمیماتی میگیریم و زندگیمان را با آنها شکل می دهیم. همان طور که در پست قبلی در زمینه ی توصیف مهارتهای زندگی بیان کردیم، این تصمیم گیریهای موثر که ناشی از همین انگیزه های ما هستند، بخشی از مهارتهای ضروری زندگیمان است. مهارتهایی که می توانند کیفیت زندگی ما را بهتر کنند و فعالیتهای روزانه مان را تحت تاثیر قرار دهند. هرکداممان برای این فعالیتها و تصمیتاتمان دلایلی داریم که گاه به آنها آگاهیم و گاه از آنها نا آگاهیم. گاه این دلایل از درون ما شکل می گیرند و گاهی دیگران در انتخابمان به ما کمک می کنند. در این مقاله سعی داریم انگیزه، انواع و منابع آن را تعریف کرده و سپس به بررسی راههایی جهت افزایش انگیزه در موقعیت های مختلف بپردازیم.

انگیزه

انگیزه چیست؟

انگیزه تمایل به عمل کردن در راستای هدف است. این عنصر در تعیین و رسیدن به اهداف ما بسیار مهم است. ​انگیزه یکی از نیروهای محرک در رفتارهای انسان است. رقابت را تقویت می‌کند و ارتباط اجتماعی را آغاز می‌کند. نبودن آن می‌تواند منجر به بیماری‌های روانی مثل افسردگی شود. انگیزه، میل به ادامه تلاش به سمت معنا، هدف و یک زندگی ارزشمند را در بر می‌گیرد. ​

 

منابع انگیزه

مردم اغلب انگیزه‌های متعددی برای مشارکت در هر رفتاری دارند. انگیزه ممکن است بیرونی باشد، که به موجب آن یک فرد از نیروهای خارجی، افراد یا پاداش الهام می‌گیرد. انگیزه همچنین می‌تواند ذاتی باشد، که به موجب آن الهام از درون میل به بهبود در یک فعالیت خاص می‌آید. انگیزه درونی تمایل دارد که افراد را با قدرت بیشتری به جلو براند و این دستاوردها بیشتر رضایت‌بخش هستند. ​

یک چارچوب مورد استفاده برای درک انگیزه، سلسله‌مراتب نیازهای مطرح‌شده توسط روانشناس آمریکایی آبراهام مزلو در سال ۱۹۴۳ است. طبق گفته مازلو، انسان‌ها به طور ذاتی برای بهتر شدن خود و حرکت به سمت تحقق پتانسیل کامل خودشکوفایی خود از طریق رویارویی تدریجی و ارضا کردن چند سطح نیاز از اساسی‌ترین نیازها، مانند غذا و ایمنی، به نیازهای مرتبه بالاتر عشق، تعلق و عزت‌نفس، انگیزه پیدا می‌کنند. ​

هرم نیازهای مازلو

مازلو این نظریه را این گونه گسترش داد: افراد با توجه به چیزهایی فراتر از خود به اوج رشد می‌رسند و بالاترین معنا را در زندگی پیدا می‌کنند. اگرچه جهان‌شمولی نظریه مزلو به چالش کشیده شده‌است، اما بسیاری بر این باورند که این نظریه حقایق اساسی را در مورد انگیزه انسان بیان کرده است. ​

انگیزه می‌تواند ریشه در انواع منابع داشته باشد. افراد ممکن است با انگیزه‌های خارجی انگیزه بگیرند، مانند انگیزه برای کار کردن برای جبران، و یا لذت درونی، مانند انگیزه برای خلق اثر هنری در اوقات فراغت. منابع دیگر انگیزش شامل کنجکاوی، استقلال، اعتبار سنجی هویت و باورهای فرد، ایجاد یک تصویر ذهنی مثبت و میل به اجتناب از زیان‌های بالقوه است. ​بنابرین انگیزه به دو نوع انگیزه‌ی درونی و انگیزه‌ی بیرونی تقسیم می شود.

منابع انگیزه

انگیزه درونی چیست؟

انگیزه درونی، انگیزه‌ای است که صرفا از درون می‌آید؛ این امر به دلیل هیچ گونه پاداش پیش‌بینی‌شده، مهلت یا فشار خارجی نیست. به عنوان مثال، افرادی که انگیزه ذاتی برای دویدن دارند، این کار را انجام می‌دهند زیرا آن‌ها عاشق احساس دویدن خود هستند، و این بخش مهمی از هویت آن‌ها است. انگیزه بیرونی می‌تواند انگیزه را در کوتاه‌مدت افزایش دهد اما با گذشت زمان می‌تواند از بین برود و یا حتی نتیجه معکوس به بار آورد. در مقابل، انگیزه درونی قدرتمند است زیرا با هویت ادغام می‌شود و به عنوان منبع پیوسته انگیزش عمل می‌کند. ​

انگیزه درونی

انگیزه بیرونی چیست؟

انگیزه بیرونی به این معنیست است که فرد کاری را به دلیلی غیر از لذت انجام خود کار انجام می‌دهد. هر چیزی که برای تکمیل کار یا دریافت در نتیجه تکمیل کار وعده داده می‌شود، محرک‌های خارجی هستند. براساس تحقیقات روانشناس ویکتور وروم، یک محرک بیرونی برای موفقیت به سه عنصر نیاز دارد: انتظار (‏با این باور که افزایش تلاش منجر به افزایش عملکرد خواهد شد)‏، ابزار (‏با این باور که عملکرد بهتر مورد توجه قرار خواهد گرفت و پاداش داده خواهد شد)‏، و ظرفیت (‏با این امید که پاداش وعده‌داده‌شده را بخواهد)‏. ​

انگیزه بیرونی

چگونه انگیزه را افزایش دهیم؟

برخی افراد ممکن است خود را به طور کامل در معرض خطر عقب افتادن یک پروژه ببینند؛ دیگران ممکن است به سادگی بخواهند بهره‌وری بیشتری را در جدول زمانی خود جای دهند. مهم نیست انگیزه از کجا شروع می‌شود، همیشه راه‌هایی برای افزایش آن وجود دارد، چه انگیزه خودتان باشید و چه شخص یا موضوعی دیگر. گاهی تجربه ی موفقیت و رسیدن به اهداف نیز در افزایش انگیزه های ما برای انجام برنامه های بعدی زندگیمان موثرند. بنابراین میتوانیم بگوییم برنامه ریزی و پیگیری موفقیتهای کسب شده عامل محرکی برای ادامه دادن و کسب موفقیتهای بعدیست. برای رسیدن به نتیجه مورد نظر نیازمند سازماندهی، حمایت و مسئولیت پذیری  هستیم. این سه در سایه ی آموزش عمیق و موثر در زمان درست اتفاق می افتد. ​در این زمینه به شما پیشنهاد میکنیم مقاله ی ما در مورد برنامه ریزی و پیگیری موثر را نیز مطالعه بفرمایید.

گاهی اوقات ممکن است احساس بی‌انگیزگی کنید و این اشکالی ندارد. در آن وضعیت، به خودتان اجازه دهید که احساس ناراحتی کنید، صحبت‌های منفی خود را بشنوید و سپس به هر حال اقدام کنید. به عنوان مثال، اجازه دهید بگوییم که بعد از یک روز طولانی در سر کار به خانه می‌آیید و فقط می‌خواهید تلویزیون را باز کرده و تماشا کنید. به جای روشن کردن تلویزیون، اعتراف کنید که خسته هستید و سپس خودتان را به چالش بکشید تا ابتدا پنج صفحه از کتاب روی میز را بخوانید. این رویکرد به شما فضایی برای داشتن افکار و احساسات منفی نیز می‌دهد و همچنین به شما کمک می‌کند تا الگوهای ریشه‌دار خود را تغییر دهید. ​افزایش انگیزه

شرکت‌ها چگونه می‌توانند به کارمندان خود انگیزه دهند؟

مدیران شرکت‌ها می توانند به سادگی با رعایت پنج نکته انگیزه ی کارمندان خود در محل کارشان را افزایش دهند:

  • ایجاد یک محیط کاری مثبت (برای مثال استفاده از مبلمان راحت، رنگهای شاد، امکانات رفاهی در مجموعه و…)
  • ایجاد و حفظ ارتباط موثر با کارمندان
  • توجه به عملکرد خوب
  • اولویت قرار دادن سلامت کارمند
  • رهبری و راهنمایی با حفظ اعتماد و  احترام

شرکتها-چگونه

جمع بندی

اغلب مردم علاقه دارند در هنگام سال نو برای خود اهدافی تعیین کنند، مثلا لاغر یا چاق شدن، یادگیری زبان جدید، یادگیری مهارتی جدید، رفتن به سفرهای هیجان انگیز، اهداف مربوط به ارتقای شغلی و… . اما متاسفانه اغلب در این تصمیمات شکست می خورند و نمیتوانند آنها را عملی کنند. این امر ممکن است ناشی از تعیین اهداف دشوار و سخت گیرانه بدون سنجیدن توانایی ها و زمان باشد و یا ممکن است به این دلیل باشد که اگر یک بار نتوانند قرارشان را انجام دهند دچار تفکر همه یا هیچ شوند و چون یک بار تخلف کرده اند، شکست را بپذیرند و دیگر مسیرشان را ادامه ندهند. انگیزه (درونی و بیرونی) میتواند مانند سوخت برای ماشین حرکت در مسیر رسیدن به اهداف باشد! بنابرین مهم است که قبل از برنامه ریزی و تصمیم گیری در مورد اهداف، خودمان را نیز خوب بشناسیم و با منابع انگیزه هایمان آشنا باشیم در این مسیر هرجا لازم شد از آنها استفاده کنیم.

معرفی:

در این بخش یک تدتاک در زمینه ی انگیزه های درونی و بیرونی به شما معرفی کرده ایم که میتوانید از لینک زیر آن را تماشا کنید.

https://www.secondnature.io/us/guides/mind/motivation/intrinsic-vs-extrinsic-motivation

خوشحال می‌شیم که شما هم نظراتتون در مورد این پست و همچنین منابعی که برای افزایش انگیزه خودتون دارید رو با ما به اشتراک بگذارید.

ایجاد عادت

ایجاد عادت

مقدمه

انسان ها مجموعه ای از عادات هستند. هرکدام از ما سعی میکنیم به نحوی در زندگی خود عاداتی برای خود انتخاب کنیم. برای بسیاری از ما، برنامه صبحگاهی قوی‌ترین برنامه روزانه مان است، بنابراین صبح میتواند زمان خوبی برای شروع یک عادت جدید باشد. به عنوان مثال، یک فنجان قهوه صبحگاهی می‌تواند یک فرصت عالی برای شروع یک تمرین مدیتیشن یک دقیقه‌ای جدید ایجاد کند. یا زمانی که مشغول مسواک زدن دندان‌هایتان هستید، ممکن است انتخاب کنید که دست یا پاهایتان را تکان بدهید و یا بر روی یک پا بایستید تا تعادل را تمرین کنید. ​بسیاری از ما نیز روتینهای پایان روز برای خودمان داریم. مثلا ممکن است شما دوست داشته باشید بعد از کار روی مبل بنشینید و تلویزیون را روشن کنید. این زمان ممکن است برای انجام یک ژست یوگا روزانه مناسب باشد. در این مقاله سعی داریم چندین نکته که به شما در ایجاد عاداتی جدید کمک میکند را بیان کنیم.

عادات جدید

از ایجاد عادت های کوچک شروع کنید

بی. جی. فوگ، محقق دانشگاه استنفورد و نویسنده کتاب “عادتهای کوچک” اشاره می‌کند که تغییرات بزرگ رفتاری به سطح بالایی از انگیزه نیاز دارند که اغلب نمی توان آن را حفظ کرد. او پیشنهاد می‌کند که با عادت‌های کوچک شروع کنید تا عادت جدید در ابتدا تا حد ممکن آسان شود. به عنوان مثال، یک پیاده‌روی کوتاه روزانه می‌تواند آغاز عادت به ورزش باشد. و یا قرار دادن یک سیب در کیف خود به عنوان میان وعده ی روزانه می‌تواند منجر به عادات غذایی بهتر شود. ​

خود دکتر فوگ می‌خواست عادت انجام حرکت ورزشی شنا را به صورت روزانه شروع کند. او تنها با روزی دو حرکت شنا در روز شروع کرد و برای اینکه عادت کند، حرکات شنا را با یک عادت روزانه ی دیگر همراه کرد: رفتن به دستشویی. او اینگونه قرار گذاشت که بعد از یک بار دستشویی رفتن، دراز میکشید و دو بار شنا میرفت. اکنون او عادت به ۴۰ تا ۸۰ بار شنا کردن در روز دارد. ​بنابراین اگر در نظر دارید تا روزانه ۱.۵ تا ۲ ساعت پیاده روی را در برنامه خود جای دهید، شاید بد نباشد از یک پیاده روی ده دقیقه ای در روز شروع کنید.

کوچک کردن هدف

تکرار روزانه

محققان انگلیسی تحقیقی بر روی اینکه مردم در دنیای واقعی چگونه عادات خود را شکل می‌دهند، انجام دادند. آنها از شرکت کنندگان خواستند تا یک عادت ساده را که تمایل به ایجاد آن دارند را انتخاب کنند، مثلا آشامیدن آب در هنگام ناهار یا پیاده‌روی قبل از شام. این مطالعه، که در مجله روانشناسی اجتماعی اروپا منتشر شد، نشان داد که مدت‌زمان لازم برای تبدیل شدن به عادت خودکار بین ۱۸ تا ۲۵۴ روز طول می کشد. زمان متوسط ۶۶ روز بود! ​این نتیجه نشان میدهد که ایجاد عادت‌ها زمان زیادی می‌برد، اما زمانی که ما آن‌ها را بیشتر تکرار کنیم یا روزانه انجام ‌دهیم سریع‌تر شکل می‌گیرند. بنابراین با چیزی منطقی شروع کنید که واقعا آسان است. به جای اینکه سه روز در هفته به باشگاه بروید، تمرینهای کوچکی مانند درجا زدن، یک حرکت یوگا، یک پیاده روی کوتاه روزانه بیشتر منجر به ایجاد عادت به ورزش در شما می شوند. هنگامی که ورزش روزانه تبدیل به عادت شود، می‌توانید اشکال جدید و شدیدتر ورزش را نیز در برنامه خود جای دهید. ​در مقاله ی دیگری در سایت سبزآبی به نام یادگیری کارآمد در این لینک نیز به ضرورت تکرار برای ایجاد یک عادت اشاره کرده ایم.

هدف خود را آسان کنید

محققان عادت بیان می کنند که وقتی موانعی را که بر سر راه ما قرار دارند رفع کنیم، احتمال بیشتری وجود دارد که عادات جدیدی را شکل دهیم. بستن کیف ورزشی و گذاشتن آن در کنار در یکی از این نمونه‌ها است. وندی وود، یک روانشناس محقق در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی می‌گوید که برای ساده کردن بیدار شدن از خواب و شروع ورزش کردن شب با لباس‌های دویدن خود می خوابد تا بیرون امدن از رختخواب در صبح را آسان‌تر کند، کفش‌های دو خود را بپوشد و بدود. انتخاب ورزشی که نیاز ندارد خانه را برای آن ترک کنید، مانند دراز نشست و یا حرکات پرش یکی دیگر از راه‌های ایجاد یک عادت ورزشی آسان است. ​ دکتر وود، نویسنده کتاب “عادات خوب، عادات بد: دانش ایجاد تغییرات مثبت پایدار” نیروهایی را که در مسیر ایجاد عادات خوب قرار می گیرند “اصطکاک” می نامد. در یک مطالعه، محققان زمان‌بندی در‌های آسانسور را تغییر دادند به طوری که کارگران مجبور شدند نزدیک به نیم دقیقه برای بسته شدن درها صبر کنند (‏معمولا درها بعد از ۱۰ ثانیه بسته می‌شدند)‏. همین تاخیر کافی بود تا افراد زیادی متقاعد شوند که رفتن از پله‌ها راحت‌تر از انتظار برای آسانسور است. دکتر وود گفت: ” این نشان می‌دهد که ما چقدر نسبت به اصطکاک کوچک در محیط مان حساس هستیم.” تنها ۲۰ ثانیه تاخیر سرعت آسانسور باعث شد مردم از پله‌ها بالا بروند، و جالب این بود که حتی بعد از اینکه آسانسور به زمان عادی برگشت، بازهم از پله استفاده می کردند.”

دکتر وود اشاره می‌کند که بازاریابان در حال حاضر در کاهش این نوع اصطکاک‌ها، متخصص هستند. آنها می توانند با همین ترفند ما را به خرج کردن پول بیشتر، یا سفارش غذای بیشتر ترغیب کنند. به همین دلیل است که آمازون یک دکمه “تک کلیک” دارد و شرکت‌های فست فود سفارش غذاهای بزرگ را آسان می‌کنند. او  میگوید: “ما فقط تحت‌تاثیر نحوه سازماندهی چیزها در اطراف خود به روش‌هایی هستیم که بازاریابان آن‌ها را درک می‌کنند و از آن‌ها سو استفاده می‌کنند، اما مردم در زندگی خود از آن‌ها سو استفاده نمی‌کنند و آن‌ها را درک نمی‌کنند.”

هدف را ساده کنید

برای خودتان پاداش در نظر بگیرید

جایزه‌ها بخش مهمی از شکل‌گیری عادت هستند. وقتی دندانهایمان رو مسواک می‌زنیم جایزه یک دهان تمیز و خوش بو است اما برخی پاداش مانند کاهش وزن و یا تغییرات فیزیکی ناشی از ورزش زمان بیشتری را صرف ظاهر شدن می‌کنند. به همین دلیل است که در برخی پاداش‌های فوری به شما کمک می‌کند تا عادت خود را شکل دهید. گوش دادن به نوار صوتی به هنگام دویدن و یا تماشای یک برنامه آشپزی مورد علاقه بر روی تردمیل می‌تواند به تقویت عادت ورزش کمک کند. یا یک تاریخ تمرین را برنامه‌ریزی کنید تا پاداش با یک دوست باشد. ​

پاداش به خود

استفاده از اپلیکیشن ها

ما اکثرا در روز وقت زیادی را با تلفنهای همراه خود می گذرانیم و در بسیاری از کارها مانند کارهای بانکی، خرید، معاشرت و… از آنها استفاده می کنیم. بنابرین می توانیم از این پتانسیل برای کمک گرفتن در ایجاد عاداتمان نیز استفاده کنیم. برخی از اپلیکیشن های مفید در زمینه ی ایجاد عادت را در زیر به شما معرفی کرده ایم. شما نیز می توانید تجربیات خود در زمینه استفاده از اپلیکیشنها را برای ایجاد یک عادت جدید با ما در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.

اپلیکیشن StickK: لینک دانلود

اپلیکیشن Simple Habit Tracker: لینک دانلود

اپلیکیشن Persistence (مخصوص سیستم عامل IOS): لینک دانلود

 

استفاده از اپ

منابع:

کتاب عادتهای اتمی: معرفی و توضیحات بیشتر در این لینک از سایت سبزآبی

کتاب عملی کردن دانسته ها: معرفی و توضیحات بیشتر در این لینک از سایت سبزآبی

کتاب عادتهای کوچک  تغییرات کوچکی که هر چیزی را تغییر می‌دهند: لینک خرید کتاب از سایت کتابراه

 

مهارت های زندگی

مهارت های فردی

مقدمه

مادامی که ما دانسته هایمان را به عمل تبدیل می کنیم، می توانیم بگوییم یک مهارت جدید کسب کرده ایم. مهارتها با تمرین و تکرار بهتر شده و به عبارتی ما در زمینه ی آن دانش خاص ماهر تر میشویم. پیش از این در زمینه ی استفاده ی عملی از دانسته هایمان در مقاله های قبلی صحبت کردیم. انسان از زمان تولد شروع به آموختن میکند. رفتارها، عادتها، کلمات و مهارتهایی را می آموزد و به کار می بندد. همه ی ما می توانیم برخی کارها را بهتر انجام دهیم و در انجام برخی از کارها نیز ضعیف تر هستیم. هیچ‌کس نمی‌تواند دقیق بگوید بهترین مهارتها برای توسعه فردی چه مواردی‌اند. این موضوع تا حد زیادی وابسته به اهداف شخصی هرکس در زندگی است. بنابرین خوب است که مانند سرمایه گذاران برای زندگی خود سبدی از مهارتهای مختلف داشته باشیم. در این مقاله سعی داریم به مهارتهایی که کیفیت زندگی را برای ما مطلوب تر می‌کنند بپردازیم.

مهارتهای فردی

مهارت های اساسی زندگی چیست؟

بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO) مهارتهای زندگی به صورت زیر تعریف میشوند: “مجموعه ای از شایستگیهای روانی اجتماعی و مهارتهای بین فردی که به افراد در تصمیم گیری آگاهانه، حل مشکلات، تفکر انتقادی و خلاقانه، برقراری ارتباط موثر، برقراری روابط سالم، همدلی با دیگران و همچنین سالم و پویا زندگی کردن کمک می کنند. مهارت های زندگی ممکن است در جهت فعالیتهای شخصی یا کارهایی برای دیگران و همچنین در جهت اقداماتی برای تغییر محیط اطراف جهت مساعد ساختن آن برای سلامتی باشد.”

چرا مهارت های اساسی زندگی مهم است؟

مهارت های اساسی زندگی، ابزارهای در دسترسی برای رویارویی با چالش ها/ نیازهای زندگی روزمره را از طریق مدیریت احساسات خود برای تصمیم گیری آگاهانه فراهم می کند. به رشد شخصیت، استعدادها و توانایی های ذهنی و جسمی انسان کمک می کند و همچنین کمک می‌کنند تا توانایی واقعیشان را از طریق یادگیری شناخت خود و دیگران و گرفتن تصمیمات موثر برای زندگی مشترک در جامعه، بشناسند.

برنامه مهارت های اساسی زندگی مبتنی بر روش روانشناختی اجتماعی مبتنی بر شواهد شامل درمان شناختی رفتاری، ذهن آگاهی و فعالیت های ایجاد تاب آوری است. این مهارت ها می تواند به جوانان در درک بهتر خود، کنار آمدن با دیگران و دستیابی به ابزاری برای کنار آمدن با مشکلات اجتناب ناپذیر زندگی کمک کند. در ادامه این مهارتها که در سه دسته بندی کلی خودآگاهی، مهارتهای بین فردی و مهارتهای تفکر/تصمیم گیری موثر قرار گرفته اند را به شما معرفی میکنیم.

خودآگاهی

  • خودآگاهی – شناختن و زندگی با خود:

این مضمون مباحثی را شامل می شود که رابطه و درک فرد از خود را که شامل افکار، احساسات و رفتارهای او می شود را تقویت می کند. مهارتهایی که در این دسته جای میگیرند شامل موارد زیر هستند:

  • مدیریت استرس
  • متعادل سازی احساسات
  • تفکر مثبت
  • عزت نفس
  • مهارتهای بین فردی – شناخت و زندگی با دیگران:

این موضوع نحوه برقراری روابط سالم و محترمانه را بررسی می کند. مهارتهایی که در این دسته جای میگیرند شامل موارد زیر هستند:

  • همدلی
  • مهارتهای شنیداری
  • موثر بودن بین فردی
  • حل اختلاف
  • مدیریت روابط
  • ارتباط قاطع

روابط بین فردی

  • مهارتهای تفکر – تصمیم گیری موثر:

مهارتهای آموزش داده شده در این موضوع شامل روشهای مشخصی از تفکر و اجرای وظایف به نحویست که منجر به تصمیمات موثر می شود، اهداف مربوطه را تعیین کنند و از اطلاعات استفاده می کنند. مهارتهایی که در این دسته جای میگیرند شامل موارد زیر هستند:

  • هدف گذاری
  • تصمیم گیری
  • حل مسئله
  • تفکر خلاقانه و انتقادی
  • مهارتهای اجرایی
  • تاب آوری (تحمل سختی ها و گذر از آنها)

آموختن مهارتهای اساسی

فواید آموختن مهارت های اساسی برای افراد

لازم به ذکر نیست که آموختن هیچ مهارتی در زندگی زمان خاصی ندارد و تنها کافیست اراده کنید تا مهارت مورد نظرتان را یاد بگیرید اما به طور کلی سازمان بهداشت جهانی برنامه ریزی آموزش این مهارتها را از سنین پایین تر و برای کودکان انجام داده است تا به ساخت جوامع شادتر و سالم تر کمک بیشتری کرده باشد. این مهارتها از منظر دانش آموزی، جامعه و شغل مزایایی برای جامعه هدف سازمان بهداشت جهانی، یعنی کودکان، دارد که در زیر به آنها می پردازیم. در زندگی روزمره، رشد مهارت‌های اساسی به دانش آموزان کمک می‌کند تا:

  • راه‌های جدیدی برای فکر کردن و حل مساله پیدا کنند.
  • تاثیر اعمالشان را متوجه بشوند و یاد بگیرند که به جای سرزنش دیگران، مسئولیت آنچه انجام می‌دهند را بر عهده بگیرند. ​
  • هم در مهارت‌های بیانی و هم در همکاری گروهی اعتماد به نفس پیدا کنند. ​
  • گزینه‌ها را تجزیه و تحلیل کنند، تصمیم بگیرند و درک کنند که مهارتهایی که در این دسته جای میگیرند شامل موارد زیر هستند:چرا انتخاب‌های خاصی را خارج از مدرسه انجام داده اند. ​
  • حس خود آگاهی و قدردانی بیشتری از دیگران در آنها شکل گیرد. ​

ارتباط جمعی

همانطور که پیشتر نیز اشاره کردیم یادگیری مهارتهای اساسی در سایر سنین و بخشهای زندگی نیز خالی از لطف نیست و برای افراد مزایایی دارد. از جمله این موارد، مزایای یادگیری مهارت‌های اساسی در شغل است. در حالی که دانش آموزان سخت کار می‌کنند تا نمرات خوبی در مدرسه بگیرند، اما پس از آ بسیاری برای پیدا کردن شغل سخت تلاش می‌کنند. با توجه به تحقیقات، کارفرمایان در رزومه افراد، تنها به دنبال موفقیت تحصیلی نیستند بلکه به دنبال مهارت‌های کلیدی استخدامی از جمله موارد زیر نیز هستند:

  • توانایی خود مدیریتی، حل مشکلات و درک محیط کسب‌وکار
  • خوب کار کردن به عنوان بخشی تیم
  • مدیریت زمان و افراد
  • چابکی و سازگاری با نقش‌های مختلف و محیط‌های کاری انعطاف‌پذیر
  • پتانسیل رهبری با نفوذ و تاثیرگذاری

از سوی دیگر هر چه ما به عنوان افراد یک جامعه بیشتر مهارت‌های اساسی خود را توسعه دهیم، بیشتر بر دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم تاثیر میگذاریم. مزایای یادگیری مهارتهای اساسی در جامعه عبارتند از:

  • درک و آگاهی فرهنگی و شهروندی هم‌کاری بین‌المللی را آسان‌تر می‌کند. ​
  • احترام به تنوع، خلاقیت و تخیل یک جامعه را بیشتر میکند که منجر به رشد و شکوفایی و جامعه ای صبورتر می شود. ​
  • توسعه مهارت‌های مذاکره، توانایی شبکه سازی و همدردی می‌تواند به پیدا کردن راه‌حل به جای ایجاد رنجش کمک کند.

مهارتهای اساسی

جمع بندی:

مهارتهای زندگی مجموعه ای از شایستگیهای روانی اجتماعی و مهارتهای بین فردی هستند که به افراد در تصمیم گیری آگاهانه، حل مشکلات، تفکر انتقادی و خلاقانه، برقراری ارتباط موثر، برقراری روابط سالم، همدلی با دیگران و همچنین سالم و پویا زندگی کردن کمک می کنند. مهارت های زندگی ممکن است در جهت فعالیتهای شخصی یا کارهایی برای دیگران و همچنین در جهت اقداماتی برای تغییر محیط اطراف برای زندگی سالم در آن باشند. همه ما در زندگی مهارتهایی به دست می آوریم و این مهارتها هستند که شخصیت و زندگی ما را جهت می دهند. خوب است مهارتهای اساسی که مطابق با نیازهای هر انسانیست را بشناسیم و آنها در خود و کودکانمان پرورش دهیم.

 

 

مسئولیت پذیری

مسئولیت پذیری

مقدمه

یکی از مفاهیمی که ممکن است درک آن نقطه‌ی عطفی برای زندگی هر کدام  از ما باشد، مسئولیت پذیری و آگاهی از این واقعیت است که تنها خودمان مسئول هرچه در زندگیمان روی می دهد هستیم. از رایج ترین خطاها بین ما انسان های امروزی این است که گمان میکنیم حق داشتن یک زندگی عالی را داریم- کسی (که مطمئنا ما نیستیم)، به نحوی، در جایی مسئول شاد کردن زندگی ما، دادن گزینه های شغلی مهیج ، ایجاد اوقات خوش خانوادگی و ساختن روابط شخصی سعادتمندانه برای ماست، فقط به این دلیل که ما وجود داریم. اما واقعیت قطعا با این فکر متفاوت است. در این مقاله سعی شده این واقعیت را یادآوری کنیم که:  فقط یک نفر مسئول کیفیت زندگی شما است و آن شخص خود شما هستید.

من مسئول هستم

معنای مسئولیت پذیری (یار در خانه و ما …)

یکی از مراحل رسیدن به موفقیت در زندگی،  پذیرش 100٪ مسئولیت همه تجربیاتتان در زندگیست. این شامل سطح دستاوردهایتان، نتایجی که به دست آورده اید، کیفیت روابطتان، وضعیت سلامتی و آمادگی جسمانی، درآمد، بدهی ها، احساسات – همه چیز! میشود. البته این امر آسان نیست. در حقیقت، اکثر ما یادگرفته ایم که بخاطر قسمت هایی از زندگی که دوست نداریم، چیزی یا فردی خارج از خودمان را سرزنش کنیم. ما والدین، مدیران، دوستان، همکاران، همسرمان، آب و هوا، اقتصاد، دولت، وضعیت ستارگان در آسمان، بی پولی- هرکسی یا هر چیزی که بتوانیم سرزنش کنیم- را مقصر می دانیم. اما هرگز نمی خواهیم ببینیم که مشکل واقعی کجاست – خودمان!

 

خودم مسئولم

اگر کتاب ۲۵ اصل موفقیت را خوانده باشید (+) حتما داستان جالبی که در این کتاب در مورد مردی که نیمه شب در زیر چراغ خیابان به دنبال کلید خود میگشت را در خاطر دارید. عابری که از کنار او میگذشت مدتی به او در پیدا کردن کلید کمک کرد و وقتی بعد از مدتی پیدا نشدن کلید از او پرسید: “آیا مطمئن هستید که آن را اینجا از گم کرده‌اید؟”  با این پاسخ مواجه شد که “نه ، من کلید را در خانه خود گم کردم، اما اینجا نور بیشتری در زیر چراغ خیابان وجود دارد.” و یا چرا راه دور برویم، حتما این ضرب المثل را شنیده اید: آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم/ یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم.

وقت آن رسیده است که دیگر به جستجوی پاسخ اینکه چرا که شما زندگی و نتایج مطلوبی را ایجاد نکرده اید در خارج از خودتان نگردید، زیرا این شما هستید که کیفیت زندگی خود و نتایج خود را ایجاد می کنید. شما – نه هیچ کس دیگری! برای دستیابی به موفقیت بزرگ در زندگی- برای دستیابی به اهدافی که برای شما مهمترین هستند- باید 100٪ مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید.

 این مسئولیت پذیری به این معنیست بپذیرید که هر نتیجه ای که در زندگی به دست می آورید (خواه موفقیت باشد یا شکست، ثروت یا فقر، سلامتی یا بیماری، صمیمیت یا بیگانگی، شادی یا سرخوردگی) نتیجه واکنش شما به یک اتفاق یا اتفاقات قبلی در زندگیتان است.

نتیجه ی واکنش به اتفاقی در گذشته

مسئولیت پذیری و عزت نفس

قطعا همه ی ما در زندگیمان افرادی از این دست را داریم که از ما در سختی و یا شادی حمایت کنند، برای پیشرفتمان به ما کمک کنند و یا در مواقع حساس کنارمان باشند و به ما دلداری دهند. اما اینکه در زندگی از دیگران انتظار داشته باشیم حامی ما باشند و یا نقش مثبت و ارزشمند زندگی ما را ایفا کنند، می‌تواند یکی از زمینه‌های اصلی کم شدن عزت نفس و شادی ما در زندگیمان باشد. در زندگی همه ما افرادی هستند که برایمان ارزشمندند و داشتن آنها موهبت و شانسی بزرگ است اما این را باید در نظر داشته باشیم که آنها فقط همراه ما هستند و اگر سرونشت خواسته هایمان را به هرکسی یا هر چیزی بسپاریم، آنگاه حال خوشمان و در واقع عزت نفسمان را به دست دیگری سپرده ایم. در واقع برای اینکه حس کنیم لایق زندگی و شادی هستیم باید کنترل وجود خود را تجربه کنیم. این امر نیازمند اشتیاق درونی ما برای پذیرش مسئولیت دستاوردهایمان است. به همین صورت عزت نفس نیز از این پذیرش مسئولیت ناشی میشود.

مسئولیت پذیری و عزت نفس

ناتانیل برندن یکی از روانشناسان و روان درمانگران معروف قرن بیستم (+) در کتاب خود به عنوان شش قطب عزت نفس، مسئولیت پذیری را همراه با درک مفاهیم زیر توضیح می دهد:

  • من مسئول رسیدن به خواسته هایم هستم.

هیچکس به ما اهدافمان را بدهکار نیست! ما زندگی و انگیزه مان را از دیگران نمیگیریم بلکه اگر آرزو یا هدفی داریم خودمان هستیم که باید کشف کنیم چگونه آنها را به دست بیاوریم و مسئولیت تهیه‌ی یک برنامه ی عملی برای رسیدن به آنها به عهده خودمان است. اگر این اهداف نیازمند مشارکت دیگران نیز هست، ما باید مسئولیت آگاهی از اینکه دیگران چه خواسته هایی از ما دارند تا خواسته ی منطقی ما را براورده کنند را بپذیریم. هرچیزی که نتوانیم مسئولیت رسیدن به آن را بپذیریم در واقع هدف ما نیست، بلکه رویاست. برای هر هدفی باید قادر باشیم به درستی و واقع بینانه پاسخ این سوال را بدهیم: من مشتاقم چه کار کنم که به آنچه میخواهم دست یابم؟

  • من مسئول انتخاب ها و اقداماتم هستم.

مسئولیت پذیری در زمینه اقدامات و انتخاب ها را نباید با سرزش اشتباه گرفت. مسئولیت پذیری راهنمای ما برای ادامه زندگیست. اگر اقدامات و اعمالمان را از خودمان می دانیم، بنابرین ما مسئول آنها هستیم. باید این واقعیت را بپذیریم.

  • من مسئول سطح آگاهی ام در کارم هستم.

می توانیم با تمام هشیاریمان و کاملا آگاهانه به کارمان بپردازیم و یا اجازه دهیم کوچکترین عامل بیرونی حواس ما را از موضوع پرت کند. در هر حالت خودمان مسئول سطح آگاهی و توجهمان به کارمان هستیم. اگر کاملا با مسئولیت پذیریمان در این حوزه آشنا باشیم، احتمالا بیشتر سعی میکنیم با آگاهی کامل به کارمان بپردازیم.

  • من مسئول سطح هوشیاریم در روابطم هستم.

آیا در روابطمان حضور آگاهانه و فعال داریم؟ آیا نسبت به آنچه با ما در میان گذاشته میشود کاملا شنوا هستیم؟ آیا از بازخوردی که گفته ها یا اعمال ما در دیگران ایجاد می کند آگاه هستیم؟ پاسخ همه این پرسشها میزان هوشیاری ما در روابطمان را نشان میدهد. در واقع باید سعی کنیم دلیل رفتار دیگران در روابطمان را در خودمان جستجو کنیم و آگاهانه مسئول آنچه در روابط تجربه میکنیم باشیم.

  • من مسئول رفتار خود با دیگران- همکاران، شرکا، مشتریان، همسر، فرزندان، دوستانم- هستم.

ما مسئول آنچه میگوییم و آنچه می شنویم هستیم. مسئول قولهایی هستیم که به آنها عمل میکنیم و یا نمی توانیم آنها را عملی کنیم. مسئول منطقی بودن یا نبودن آنچه انجام میدهیم هستیم. وقتی سعی میکنیم دیگران را برای کارهایمان سرزنش کنیم در واقعا در حال فرار از مسئولیت خودمان هستیم: “او مرا دیوانه می کند”، “او به نقاط ضعف من دست می گذارد”، “اگر او آن کار را نمیکرد من قطعا منطقی رفتار می کردم”.

  • من مسئول چگونگی اولویت بندی وقت خود هستم.

این که آیا انتخاب هایی که درمورد صرف وقت و انرژی خود انجام می دهیم بازتاب دهنده ارزشهای ماست یا خیر

مسئولیت خودمان است. اگر اصرار داریم که خانواده خود را بیش از هر کسی دوست داریم، اما به ندرت با آنها تنها هستیم و بیشتر اوقات فراغت خود را با بازی، فضای مجازی، یا با دوستانمان می گذرانیم، باید با تناقض روبرو شده و در مورد پیامدهای آن فکر کنیم. اگر من اعلام کنم که مهمترین کار من یافتن مشتری های جدید برای شرکتم است اما 90 درصد از وقت خود را درگیر کارهای معمولی اداری می کنم که درآمد بسیار کمی دارد – باید بررسی کنم که چگونه انرژی خود را سرمایه گذاری کنم تا به آنچه میخواهم و میگویم برسم.

  • من مسئول کیفیت ارتباطات خود هستم.

برای اینکه مطمئن باشیم که در حین صحبت با دیگران به اندازه کافی درک میشویم، باید مسئولیت شفاف سخن گفتن و بیان صحیح را بپذیریم. ما موظفیم مسئولیت به اندازه کافی بلند و قاطع صحبت کردن برای شنیده شدن و دریافت احترام یا بی احترامی ناشی از برخوردمان را بپذیریم.

  • من مسئول خوشبختی شخصی خود هستم.

یکی از نشانه های عدم بلوغ ذهنی کافی، اعتقاد به این موضوع است که دیگران مسئول شاد کردن ما هستند، همانطور که مادر و پدرم مسئول زنده نگه داشتن ما بوده اند. اگر دیگری من را دوست داشته باشد، من نیز خودم را دوست دارم.
باید توجه داشت که پذیرش مسئولیت شادی زندگیمان به ما انگیزه خواهد داد. این امر سبب میشود تا مسئولیت زندگی خودمان را به دست بگیریم و آزادانه آنچه در این دنیا می خواهیم را با دستهای خودمان بسازیم.

  • من مسئول پذیرش یا انتخاب ارزشهایی هستم که براساس آنها زندگی می کنم.

اگر با ارزشهایی زندگی می کنیم که منفعلانه و بدون فکر آن ها را پذیرفته ایم، به راحتی میتوان گفت در این ارزشها انتخاب و تصمیم فردی وجود نداشته و این ارزشها تنها طبیعت ما هستند. اگر مشتاق افزودن تصمیم ها و انتخابها به زندگی و ارزشهایش هستیم باید نگاهی دوباره به آنها داشته باشیم، آنها را زیر سوال ببریم و اگر لازم شد اصلاحشان کنیم.

  • من مسئول بالا بردن عزت نفس خودم هستم.

عزت نفس موهبتی نیست که از دیگری دریافت کنیم. بلکه امری درونیست. اگر منتظر دریافت آن از فردی دیگر در زندگی باشیم، در واقع خودمان را به یک زندگی سرشار از سرخوردگی انتظار بیهوده محکوم کرده ایم.

جمع بندی

انسانها محدود به فرصتهایی در یک زمان و مکان مشخص هستند. اما در هر چارچوبی، استقلال و مسئولیت پذیریست که باعث می شود از خود بپرسیم : من چه میتوانم انجام دهم؟ ضرورت من چیست؟ چطور میتوانم وضعیت را بهبود دهم؟ چطور از بن‌بست بیرون بیایم؟ چطور از همه ی توانایی و انرژي خود استفاده کنم؟ مسئولیت پذیری در قالب دیدگاهی فعال در مورد زندگی تعریف می شود. این مهارت به ما کمک میکند تا زندگی مستقل و شادی را تجربه کنیم که ساخته ی خودمان است. در واقع می توان گفت درک و به کاربستن این مهارت در زندگی آغاز مسیریست که هدف آن قطعا زندگی با عزت نفس و شادمانی بیشتری برایمان رقم خواهد زد.
و شاید وقت آن رسیده است که زندگی که رویایش را داریم آغاز کنیم!

منابع :

کتاب ۲۵ اصل موفقیت (در این لینک میتوانید بیشتر در مورد این کتاب مطالعه کنید)

کتاب شش قطب عزت نفس

سایت روانشناسی امروز https://www.psychologytoday.com/

برنامه ریزی و پیگیری موثر

برنامه ریزی و پیگیری موثر

مقدمه

یکی از دغدغه های انسان امروزی موفقیت و برنامه ریزی صحیح برای رسیدن به آن است. بیایید در این مقاله موفقیت را صرف رسیدن به یک هدف تعریف کنیم (هرچند که می دانیم موفقیت مجموعه ای از آموخته ها و تجارب کسب شده در مسیر رسیدن به یک هدف دلخواه و خود آن هدف است). با این تعریف، سعی داریم مسیری ترسیم کنیم که گذر از آن احتمال رسیدن به هدف را بیشتر کرده و رضایت و شادمانی درونی ناشی از موفقیت را نیز بیشتر می کند. غالبا همه ی ما مسیر رسیدن به یک هدف را از آموزش های مربوط به آن آغاز می کنیم. بنابرین استفاده و در واقع نحوه ی صحیح استفاده از این آموزه ها در مسیر رسیدن به هدف، بسیار با اهمیت است. در این مقاله سعی داریم به اهمیت پیگیری موثر آموخته‌ها و برنامه ریزی برای رسیدن به هدف اشاره کنیم.

مردم موفق همواره به دنبال آموختن هستند و برای آموختن برنامه دارند. به کار بستن آنچه یاد گرفته‌ایم نیز نمی‌تواند به شانس واگذار شود بلکه برنامه ریزی و پیگیری ساده اما موثر (سازمان دهی، حمایت و مسئولیت پذیری) لازم است تا موفق شویم. بسیاری از فرصت های خوب زندگی در اثر عدم پیگیری از بین رفته اند و ما راضی شده ایم به آنچه داریم. پیتر دروکر می گوید: “هیچ اتفاق خوبی تصادفی رخ نمی دهد”. برای تغییر رفتار و رسیدن به نتیجه مورد نظر نیازمند سازماندهی، حمایت و مسئولیت پذیری  هستیم. این سه در سایه ی آموزش عمیق و موثر در زمان درست اتفاق می افتد.

برنامه ریزی موثر

همان طور که پیشتر اشاره شد، یکی از مراحل موثر در حرکت به سمت اهداف، برنامه ریزی موثر برای رسیدن به آن هدف است. پیش از برنامه ریزی لازم است تا به هدف مورد نظرمان به شکل یک کار نگاه کرده و بازه ی زمانی این کار و منابع رسیدن به آن را مشخص کنیم. پس از در نظر گرفتن بازه ی زمانی، لازم است تا درصد قابل توجهی از مدت زمان پیشفرضمان را به برنامه ریزی اختصاص دهیم. این میزان با توجه  به توصیه های محققین و روانشناسان حدود ۵ تا ۱۰ درصد از زمان کاری تعریف شده است. برای مثال اگر تصمیم دارید کاری یک ساله را شروع و برای آن برنامه ریزی کنید لازم است دو تا چهار هفته برای برنامه ریزی زمان بگذارید. لازم به ذکر است که برنامه ریزی فراتر از زمان بندی برای انجام کارهاست. در یک برنامه ی موثر لازم است شما اقدامات متفاوتی که میتوانید داشته باشید را بررسی کنید و از بین آنها با کنار گذاشتن موارد دورتر از هدف اصلی انتخابهایی انجام دهید. لازم است شتابزده وارد اجرا نشوید، چرا که افزون انتخابهای مختلف به برنامه‌ ممکن است شما را به تدریج، گرفتار فرسایش و خستگی ذهنی کند که پیشتر در این لینک به معرفی آن پرداختیم.

برنامه ریزی موثر

امکان سنجی

در واقع باید پذیرفت که ما منابع زمانی محدودی داریم و اضافه کردن فعالیتهای صرفا جذاب ممکن نیست تنها با احتصاص یک زمان کوتاه (مثلا ۱۵ دقیقه در روز برای یادگیری یک مهارت جدید) همراه باشد، بلکه ما باید برای این زمان کوتاهی که میخواهیم به آن فعالیت اختصاص دهیم، عملی که تا قبل از آن در روز انجام می دادیم را حذف کنیم. این اصل بررسی داشته ها و حذف موارد غیرضروری برای بازکردن زمان برای فعالیتهای جدید است. به عبارتی باید نوعی امکان سنجی در این مسیر انجام شود.

امکان سنجی

تهیه یک لیست از کارها

لیست کارها، فهرستی از نکات، سوال‌ها، فعالیت‌ها یا ویژگی‌ها است که یک فعالیت را به کارهایی خُردتر و کوچک‌تر تقسیم می‌کند. هدف از استفاده از این لیست این است که مطمئن شویم هیچ‌یک از جزئیات یک فعالیت، فراموش نشده و به شکل استاندارد و با ترتیب درست و منطقی، انجام شده است. تهیه این لیست به ما در برنامه ریزی و پیگیری موثر اهدافمان کمک می کند. البته خوب است که به اندازه کافی برای تهیه چنین لیستی زمان بگذاریم و آن را به صورت هوشمند تهیه کنیم.

لیست کارها

مشورت با یک مربی

این که افراد بیاموزند کاری که انجام می دهند درست انجام شود یعنی آن را به شیوه درست انجام می دهند و بعد از یادگیری با تمرین و تکرار آموخته ها به تثبیت آن کمک می کنند البته با در نظر گرفتن این نکته که تمرین بدون آگاهی ما را به انجام درست کار نمی رساند بلکه تمرین بی اشکال کارها را بی اشکال می کند. داشتن یک مربی حرفه ای در این مرحله بسیار مفید است. تا هم از حمایت او برخوردار شویم و از جنبه های مثبت کار آگاهمان کند و هم در جاهایی که نیاز به کمک و هدایت داریم از وجود او استفاده ببریم. بنابراین نظارت یک مربی حرفه ای بسیار مهم است.

Coaching

جلسات حضوری

در سیستم های پیگیری موثر یکی از روشها برای اطمینان از اینکه افراد به دانسته هایشان عمل می کنند برگزاری نشستهای رودررو می باشد که در آن افراد درباره چگونگی پیشرفت خود به سوی هدف و در صورت نیاز به کمک، ارائه مستقیم دارند. این نشست ها کمک می کند هم اطلاعات در زمانبندی درست و مشخص با دیگران به اشتراک گذاشته شود، مسائل تبدیل به یک اتفاق غیر منتظره و عجیب نشود و در زمان درست درباره آنها صحبت شود.

جلسات

به اشتراک گذاشتن آنچه افراد یادگرفته اند و آموختن آن به دیگران نیز به عملی کردن دانسته ها کمک می کند. در بخش پیش رو نحوه پیگیری نویسنده ی کتاب و موثر بودن پیگیری او را برای مثال می آوریم.

مثالی از پیگیری موثر

در بخشی از کتاب عملی کردن دانسته ها، که در این لینک به معرفی بیشتر این کتاب پرداخته ایم، نویسنده بیان میکند که توجه و تمرکز روی ایده ی اصلیش که همان تاثیر موثر آموزش ها بود، سبب شد تا بعد از هر سمیناری که تشکیل می داد، بازبینی انجام دهد. در واقع برایش مهم بود که مطالبی را که آموزش می دهد بکار آید و مفید باشد. برای همین از شرکت کنندگان در سمینار سوال می کرد که این مطالب چگونه رفتار شما را تغییر می دهد؟ اما بعد از سمینارها او تقریبا ناامید می شد و به این نتیجه می رسید که با وجود تلاش و در نظر گرفتن تمام موارد مطالب، کتابهای او مورد استفاده کامل قرار نمی گیرد. بنابراین او پیگیری و جستجو را آغاز کرد و در این مسیر صحبت کردن با افراد متخصص برایش بسیار راه گشا بود. برای رسیدن به هدفی که داشت با افراد متخصص متعددی صحبت کرد و از تجربیات آنها نت برداری کرد.

با مطالعه رفتار مخاطبانش دریافت که  باید برای آنها برنامه مشخصی تعیین کند و از آنها بخواهد حتما طبق آن برنامه عمل کنند و بعد خودش پیگیری کرد تا ببیند آیا آنها آن موارد را به کار بسته اند. از روشهای دیگری که او در پیگیری موثر به آن رسید انتقال اطلاعات بود. او از مخاطبانش خواست آنچه آموخته بودند به دیگران بیاموزند. اما هنوز هم به هدف مورد نظر دست نیافته بود، به دانشگاه های بسیاری نیز سر زد. با مدیران آموزشی صحبت کرد همه با این مشکل آشنایی داشتند اما جوابی برای آن نبود. در واقع اینها تماما راهکارهایی بود که او با پیداکردن هر مشکل آن را ارائه می داد تا بتواند در مسیر اصلی پیش رود. او در تمام لحظات به این موضوع فکر می کرد تا اینکه یک مقاله از یک کارآفرین به طور اتفاقی توجه اش را جلب کرد. چیزی که توجه او را جلب کرد نظر مخاطبان آن کارآفرین بود. آنها به اتفاق تاثیر آموخته های او را در تغییر عملکرد شان بیان می کردند. او  توانست با کارآفرین تماس بگیرد و حاصل تجربیات او را بشنود و آن را بکار ببندد و توانست دلایل اصلی نرسیدن به هدف را بشناسد بعد از آن دوباره با کارآفرین تبادل نظر کرد و متوجه شد علت اصلی شد.

برای مثال یکی از مواردی که آن دو به آن توجه کردند رفتار افراد سیگاری بود. آنها با چند سوال شروع کردند. افراد سیگاری آیا متوجه ضرر آن برای سلامتی نیستند؟ آیا نگرشی مثبت به ترک آن ندارند؟ پس چرا ترک نمی کنند؟ به این نتیجه رسیدند که اغلب مردم نمی دانند چطور از مقاصد خوب خود برای شکست عادتها و تغییرات رفتاری استفاده کنند. او عوامل موثر بر عملی کردن دانسته ها را یکی یکی و با توجه به رفتار انسانها بررسی کرد. با توجه به اینکه او مدام دنبال شیوه ی آموزشی جدید بود اما بخش اصلی برنامه آموزشی اش را به پیگیری موثر اختصاص داد بطوری که زمان زیادی به جای آموزش به پیگیری می گذشت. با بررسی آمار و ارقام روش های جدیدی ایجاد کرد تا به روش های قبلی اضافه شود و به مخاطبان کمک کند.

پیگیری موثر اهداف در یک سازمان

همان طور که افراد اهداف مختلفب را جستجو میکنند، سازمانها نیز اهدافی دارند که توسط مدیران کلان آنها تبیین میشود. حال برای رسیدن به این اهداف، مدیران باید استراتژی های مدیریتی بسیار دقیقی داشته باشند که پیگیری نیز بخشی از همین استراتژی هاست. در پیگیری موثر یک هدف مشخص می شود و از افراد خواسته می شود در جهت آن پیش روند. نه این که مدام خط مشی آنها تغییر کند. برای مثال در یک مجموعه عملکرد از بالا به پایین وجود ندارد ما از هر کدام از افرادمان یک مدیر می سازیم که با پیگیری و مداومت در یک هدف متبحر شده اند. از اولین کارمند تا بالاترین در بازده شرکت موثر هستند و بنابراین مدیران باید درصدد رواج نوعی تفکر در میان کارمندان برآیند که کوچکترین کار آنها بزرگترین تاثیر را در شرکت دارد. درواقع به عنوان یک مدیر، لازم است موارد زیر را در پیگیری کارمندانمان (در مسیر برنامه ریزی و پیگیری موثر اهداف سازمانمان) در نظر داشته باشیم:

  • بدون پیش داوری و قضاوت و تعصب گوش دهیم.
  • برخوردی آموزشی مبنی بر اینکه از فراگیری اطلاعات جدید هیجان زده ایم،‌ داشته باشیم.
  • مثبت اندیش باشیم.
  • همیشه مدادی در دست برای نت برداری داشته باشیم.
  • به این بیندیشیم که چگونه می توانم آنچه شنیده ایم بکار بریم.

پیگیری موثر

جمع بندی

نظم شخصی ارتباطی دوطرفه با مدیریت زمان دارد و نداشتن نظم شخصی بیش از هر عامل دیگری زمان ما را می‌خورد و می‌سوزاند. نظم شخصی را در این مقاله به صورت  جدیت در هدف‌گذاری و پیگیری عملی اهداف و تصمیم‌ها معرفی کردیم. که برنامه ریزی نیز بخش موثری در آن بود. توجه داشته باشید که مشغول شدن به برنامه‌ریزی و تعیین استراتژی و کارهایی از این دست، بعضی وقت‌ها باعث می‌شود که فقط دور خودتان بچرخید و حرکت نکنید. اقدام کردن است که شما را به جلو می‌برد. همچنین بیان کردیم که مهم است که دائماً در مسیر آموزش و رسیدن به اهداف، دانسته‌های را مرور کنید و بکوشید که حداکثر نظم در آن‌ها برقرار باشد. همواره فضایی را خالی کنید تا بتوانید کار جدید را اضافه کخود نید در غیر این صورت انرژی و انگیزه‌ی خود را برای ادامه‌ی کار از دست خواهید داد.

در آخر امیدواریم شما همراهان گرامی سبزآبی به لزوم وجود برنامه ریزی و پیگیری موثر و عملی برنامه ها و اهدافتان در مسیر نیل به آنها، پی برده باشید و سعی کنید هوشمندانه تر در این مسیر گام بردارید.

منابع:

کتاب عملی کردن دانسته ها (توضیحات بیشتر این کتاب در این لینک موجود است)

سایت متمم :‌ https://motamem.org/

سایت روانشناسی امروز :‌ https://www.psychologytoday.com/intl

 

یادگیری کارآمد

یادگیری کارآمد

مقدمه

به عقیده شما یادگیری فرایند ساده ایست؟ درباره یادگیری کارآمد چه فکر میکنید؟ یادگیری به بیان ساده فرآیند انتقال اطلاعات از محیط پیرامون -از یک کتاب درسی، گزارش شرکت، یک موسیقی – به داخل سر ما و ساختن گنجینه دانش خودمان است. والدین، ​​معلمان و سایر متخصصان توصیه های منطقی فراوانی در مورد چگونگی یادگیری بهتر دارند: مکان خاصی را برای مطالعه انتخاب کنید و به طور مداوم از همان مکان استفاده کنید. در یک زمان تنها بر روی یک موضوع تمرکز کنید. دقیقاً قبل از یک آزمون یا یک جلسه مهم روی مطالب تمرکز کنید.

 اما به نظر می رسد که یادگیری آنقدرها هم ساده و واضح نیست – برای مثال، تمام دستورالعمل های بالا کاملاً اشتباه است. تجربه خود ما -یا فرزندان یا کارمندانمان – در زمینه یادگیری به ما نشان می دهد که یادگیری می تواند یک فرایند دشوار باشد: ما می خوانیم و حفظ می کنیم و تمرین می کنیم، و اما اطلاعات همیشه ثابت نیست. تحت فشار یک امتحان یا مخاطب، دانشی ما که به سختی به دست آورده ایم عملا ناپدید می شود.

در این مقاله سعی داریم به یادگیری، روشهای یادگیری بهتر و پیشنهاداتی برای استفاده از آنچه آموخته ایم یعنی “یادگیری کارآمد” داشته باشیم.

یادگیری و پیشینه روانشناختی آن:

بیش از حدود یک قرن، روانشناسان نظریه های مفصلی درباره چگونگی یادگیری داده اند که عمدتا پیچیده، جزئی و بی فایده بوده اند.

حدود ده سال پیش، محققان پژوهشی کاملا متفاوت را آغاز کردند. آنها با استفاده از ابزارهای علوم اعصاب و روانشناسی شناختی به نحوه یادگیری واقعی مغز توجه کردند. این حوزه جدید طی دهه گذشته با تولید برنامه های دانشگاهی، ژورنال های حرفه ای، کنفرانس های تحقیقاتی و هزاران گزارش علمی، رشد چشمگیری داشته است. آنچه که آنها کشف کردند حیرت برانگیز بود: مغز مجموعه قوانین خاص خود را برای یادگیری بهتر دارد- و این قوانین اصلا شبیه آنچه ما تصور می کردیم نیست. برخی نتایج قابل توجه از این قوانین عبارتند از:

  • چگونگی یادگیری ما، آنچه می دانیم و می توانیم انجام دهیم را شکل می دهد. دانش و توانایی های ما عمدتاً توسط ضریب هوشی یا اندازه گیری ثابت دیگری از هوش سنجیده نمیشوند بلکه توسط اثربخشی فرایند یادگیری ما تعیین می شود: آن را ضریب یادگیری بنامید.
  • همه می توانند به طور موثرتری یاد بگیرند. یادگیری موفقیت آمیز به مدارس فوق العاده، جلسات آموزشی مفصل یا تکنولوژیهای گران قیمت احتیاج ندارد. بلکه فقط درک نحوه عملکرد واقعی مغز را می طلبد.
  • ما به یک انقلاب در یادگیری نیاز داریم: در مدارس، در خانه و در محل کار. اگرچه دانش یادگیری در طی دهه گذشته پیشرفت های چشمگیری داشته است، اما یافته های آن محدود به مجلات و کنفرانس های دانشگاهی است. وقت آن است که این دانش را به نفع دانش آموزان در همه جهان آزاد کنیم.

یادگیری کارآمد

امروزه برای داشتن یک جامعه، شرکت یا نیروی انسانی که در جهت درست برای رسیدن به هدف مورد نظر خود حرکت می کند روش ها، کتابها، سمینارها و مقالات متعددی وجود دارد اما آنچه در این مسیر سبب ناامیدی می شود این است که تاثیر مورد نظر از آنچه آموخته می شود در رفتار افراد مشخص نمی‌شود. یعنی یادگیری کارآمد اتفاق نیافتاده است. شناخت ذهن و رفتار افراد در پیدا کردن دلیل این امر بسیار موثر است. دانستن پاسخ سوال هایی مانند:

ذهن انسان در هنگام شنیدن آموزشها چگونه عمل می کند؟

چه مقدار از آموزش ها بعد از شنیدن فراموش می شوند؟

آیا یک بار شنیدن یا آموزش دیدن کافی ست؟

و…

پاسخ به این سوالات و مشابه آنها روشهای موثری برای یادگیری کارآمد ارائه می دهد. روش های قدیمی تر مثل نت برداری، بازخوانی تا بیست و چهار ساعت بعد از آموختن، خلاصه نویسی نکات مهم با خط خوش و دستی، یاد دادن آنها به دیگران در کمتر از یک هفته پس از یادگیری.

با وجود اینکه این روش ها رایج است اما با توجه به مشغله افراد وتوجه به شرایط کنونی انجام آنها مشکل است و در عمل می بینیم که کمکی به افراد برای یادگیری کارامد نمی کند. با مطالعه رفتار افراد می فهمیم که صرف آموختن سبب ایجاد تغییر در رفتار نمی شود. وقتی ما از دانستن چیزی به سوی عملی کردن آن پیش می رویم لازم است سه مرحله تغییر ایجاد کنیم:

مراحل ایجاد تغییر:

۱. تغییر در مرحله دانستن؛ یعنی تنها عمل دیدن یک فیلم جدید یا خواندن یک کتاب جدید یا به طور کل یاد گیری اطلاعات جدید که میزان آن مشخص و محدود باشد است.

۲. تغییر نگرش از منفی به مثبت؛ برای توضیح این مرحله یک مثال می آورم. در سال ۱۹۵۴ راجر بنیستر یک مایل را چهار دقیقه پیمود. این کار از توان یک انسان خارج بود اما او توانست یک مایل را در سه دقیقه و پنجاه ونه و چهار دهم ثانیه هم طی کند. این کار در ۱۹۵۴ غیر ممکن بود اما به دنبال این اتفاق جان لندی  این مسیر را در سه دقیقه و  پنجاه وهفت و نه دهم ثانیه رکورد زد. در پانزده سال بعد رکورد راجر ۲۶۰ بار شکسته شد. این جریان تفکر منفی در خصوص انجام نشدنی بودن دو یک مایل در چهاردقیقه به تفکر مثبت انجام شدنی بودن تغییر داد و این آموزش را برای مردم داشت که بیشتر بیاموزند و کارهایی را که می خواهند، انجام دهند شاید حتی بتوانند تاریخ ساز هم بشوند! اگر هر کدام ازما به حرف اطرافیان گوش می دادیم و منفی بافی های آنها را در زندگی خود وارد می کردیم دیگر هیچ اتفاق قابل توجهی رخ نمی داد و زندگی بدون چالش و دلسرد کننده طی می شد.

تغییر نگرش

 

۳. مرحله سوم تغییرات رفتاری ست و به این دلیل مشکل ترین مرحله است چون شما باید کاری انجام بدهید. تا اینجا خوب است خلاصه کنیم که یادگیری کارآمد؛ آموزش عمیق و با مقادیر کم و با تکرار مدام آموخته ها در فواصل منظم تا زمانی که این دانش به یک نگرش مثبت بیانجامد نیاز دارد.

نگرش مثبت رفتارهایی مثل هیجان زده شدن از فراگیری آموزش های جدید، امید داشتن به روشن شدن شعله تخیل و رسیدن به جمله “آها فهمیدم!” را به همراه دارد. اگر ما اطلاعات را فارغ از اینکه از کجا و چه کسی می آموزیم با ذهنی باز و بدون پیش داوری دریافت کنیم و بارها و بارها تکرار کنیم تا در آن خبره شویم و بتوانیم محصول آن را برداشت کنیم می توانیم زندگی خود را متحول کنیم. نگرش مثبت ما را به انسانی بدل می کندکه به جای آنکه از ابتدا با منفی بافی جلو پیشرفت کار را بگیرد با مطرح کردن این سوال که چگونه می توانم از این اطلاعات استفاده کنم یا این اطلاعات ارزش دارد من باید آن ارزش را بیابم و از خود بپرسم که چگونه می توانم آن را بکار گیرم، بتوانیم یادگیری کارآمد را تجربه کرده و در زندگیمان پیشرفت کنیم.

یادگیری

 

رفتارشناسی یادگیری

با رفتارشناسی مواجهه انسان با یک ایده یا مطلب جدید میتوانیم متوجه شویم در چه مرحله ای هستیم تا در تغییر رفتار پیگیری موثرتر داشته باشیم و با تکرار، این عادت را به رفتار کاربردی بدل کنیم. وقتی ما با یک مطلب جدید مواجه می شویم اول از آن دور می شویم یعنی آن را نمی پذیریم. بعد مقاومت می کنیم. در مرحله بعد سکوت می کنیم، در واقع تا حدی آن را می پذیریم سپس در مورد آن صحبت می کنیم و سعی می کنیم به طور کامل آن را بپذیریم. بعد آن را بکار می بریم و سعی می کنیم توجه بقیه را جلب کنیم تا آنها هم آن را بکار ببندند و در آخر آنقدر آن را تکرار می کنیم که بخشی از ما می شود و آن را به دیگران توصیه و آموزش می دهیم. در فرآیند یادگیری کارآمد ما این مراحل را می شناسیم و سعی می کنیم آن را طی کنیم. با تکرار مداوم نیز ممکن است بتوانیم زودتر این مراحل را طی کنیم و ذهنمان را به ذهنی باز، پذیرا و مثبت تغییر دهیم که امکان انجام هر کاری را دارد. و بالاخره گام آخر: ارائه آموخته ها به دیگران. در فرآیند یادگیری کارآمد بعد از اینکه افراد آموزش دیدند لازم است تا آنچه یاد گرفته اند را ارائه دهند و به دیگران بیاموزند. این مرحله بسیار مهم و لازم است اینجا درست جایی ست که دانسته ها به کار می آیند. در این مرحله نیاز به یک مربی خبره وجود دارد که با پیگیری موثر هم شخص را حمایت و هدایت کند و هم به او برای طی کردن و پیگیری بقیه مسیر انگیزه دهد. این که ما بتوانیم در مورد آنچه یاد گرفته ایم با کسی که در آن خبره است صحبت کنیم هم اشکالات ما را برطرف می کند و هم اعتماد ما را به خودمان افزایش می دهد تا بتوانیم در مرحله بعد آن آموزشها را با دیگران سهیم شویم و به افراد دیگر یاد دهیم. اینجا دقیقا ما به هدف یادگیری که کارامد بودن آن است دست یافته ایم.

 

یاد دادن به دیگری

جمع بندی

در این مقاله سعی کردیم نگاهی متفاوت از کلیشه های رایج پیرامون یادگیری را معرفی کرده و پس از آن یادگیری کارآمد را شرح دهیم. همان طور که در مقاله های پیشین در مورد انباشت اطلاعات (این لینک) با شما صحبت کردیم، یکی از مشکلات انسان امروزی کسب اطلاعات بسیار زیادیست که در واقع توانایی استفاده از همه آنها را ندارد. بنابرین اگر آموزشی هم از این اطلاعات کسب کند، آموزش کارامدی نیست چون عملا توانایی عملی کردن آن دانش را ندارد. بنابرین خوب است با شناخت محدودیت های ذهن انسان و همچنین مفهوم و مراحل یادگیری کارامد، دانش خود را هوشمندانه مدیریت کرده و از آن به بهترین نحو ممکن استفاده کنیم.

منابع :

سایت روانشناسی امروز https://www.psychologytoday.com/

کتاب عملی کردن دانسته ها (لینک معرفی)

پست خستگی ذهن

خستگی ذهن

مقدمه

پیش از پرداختن به مسئله‌ی خستگی ذهن خوب است یادآوری کنیم که با توجه به ماهیت جدی خطر بیماری COVID۱۹ و رکود اقتصادی که ما با آن مواجه هستیم، کارشناسان در حال حاضر پیش‌بینی می‌کنند که اپیدمی بعدی، اپیدمی بیماریهای عصبی و روانی خواهد بود.​ با توجه به آمارهای موجود [۱] تقریبا نیمی از آمریکایی‌ها (‏۴۵ %)‏ می‌گویند که سلامت روانی آن‌ها در حال حاضر تحت‌تاثیر بحران قرار گرفته‌است. باوجود اینکه ما اطلاعات زیادی در مورد اثرات چیزی مانند فاصله فیزیکی سراسری نداریم، از تحقیقات قبلی می‌دانیم که بلایای بزرگ و شرایط اضطراری به نرخ بالایی از مشکلات سلامت روانی در کل جمعیت منجر شده‌است.​ واضح و قابل‌درک به نظر می‌رسد که این بحران ممکن است منجر به افزایش میزان مشکلات سلامت روانی شود. اما این مشکلات دقیقا از کجا ناشی می‌شوند؟ قطعا، اقتصاد، دوری ناشی از فاصله فیزیکی و اضطراب عمومی در مورد یک بیماری بسیار مسری، نیز از عوامل موثر هستند. موانع عملی مانند خانه بودن بچه‌ها و مدرسه نرفتن و در نتیجه ایجاد موقعیت‌های کاری پراسترس تر نیز بخشی از آن هستند.

اما حوزه دیگری که مردم زیاد به آن توجه نمی‌کنند، مفهوم “اطلاعات بیش از حد” است و چگونگی تاثیر آن بر سلامت روانی است. حس انباشتگی اطلاعاتی که مردم اکنون تجربه می‌کنند ناشی از اینست که چه مقدار اطلاعات جدید به طور مداوم در مورد COVID19 منتشر می‌شود و افراد چقدر این اطلاعات را جدی می‌گیرند. برای آشنایی بیشتر با این مفهوم به خواندن این مقاله ادامه بدهید.

انباشتگی اطلاعات

انباشتگی اطلاعات:

اصطلاح “انباشتگی اطلاعات” توسط برترام گروس، استاد علوم سیاسی کالج هانتر، در کتاب مدیریت سازمانهای او در سال 1964 ابداع شد. با این حال ، این عبارت بعدها توسط آلوین تافلر، نویسنده و آینده پژوه آمریکایی ، در کتاب “شوک آینده” در سال 1970 رواج یافت.

وی انباشتگی اطلاعات را به شرح زیر توصیف کرد:

انباشتگی اطلاعات زمانی اتفاق می افتد که مقدار ورودی به یک سیستم بیش از ظرفیت پردازش آن باشد. تصمیم گیرندگان ظرفیت شناختی نسبتاً محدودی دارند. در نتیجه، هنگامی که اطلاعات بیش از حد به آنها داده شود، احتمالاً کاهش کیفیت تصمیم وجود دارد.

در طول تاریخ، شکایت هایی در مورد انباشتگی اطلاعات به ویژه در دوره رنسانس و انقلاب صنعتی وجود داشته است. با این وجود، طلوع عصر اطلاعات و دستیابی به جمع آوری داده های قدرتمند و کم هزینه به صورت خودکار ، اطلاعات بیشتری را نسبت به سایر ادوار تاریخی برای ما به ارمغان آورده است.

مدیریت اطلاعات در زندگی روزمره دیگر فقط به یک نخبه ثروتمند محدود نمی شود بلکه مشکلی است که تقریباً همه با آن روبرو هستند. رسانه های اجتماعی، ایمیل، صفحات وب، برنامه های تلفن همراه و غیره همه روزانه داده ها را به زندگی ما می ریزند.

عواقب روانی ناشی از انباشتگی اطلاعات در ذهن:

عواقب مخل سلامت روانی ناشی از انباشتگی اطلاعات چیست؟ تا این جا مشخص است که این انباشت اطلاعات اضافی ممکن است بسیار مهم باشند و فراتر از چند لحظه احساس سردرگمی بروند. اطلاعات بیش از حد می‌تواند منجر به احساس واقعی اضطراب، احساس درماندگی و ناتوانی، و خستگی ذهنی شود. هم چنین می‌تواند منجر به مسائل شناختی مانند دشواری در تصمیم‌گیری و یا تصمیم‌گیری عجولانه (‏اغلب بد) ‏شود. ​

تصمیم‌گیری نادرست به این دلیل اتفاق می‌افتد که مغز به معنای واقعی کلمه از تلاش برای پردازش تمام اطلاعات خسته شده‌است. به همین دلیل است که برخی از محققان اصطلاح “انباشتگی شناختی” را به “انباشتگی اطلاعات” ترجیح می‌دهند. پردازش مقادیر زیادی از اطلاعات اغلب در حالی انجام می‌شود که همزمان چند کار انجام میدهید مثلا به رسانه‌های اجتماعی در حین کار کردن توجه می کنید. ثابت شده است که انجام چند کار همزمان، سبب آزاد شدن هورمون استرس کورتیزول و هورمون آدرنالین میشود که هر دو با پاسخ “مبارزه یا گریز” مرتبط هستند. ​

اقدامات کمک کننده :

چه کاری می توان برای بهبود سلامت روانی در میان تمام این اضافه‌بار اطلاعاتی (‏یا شناختی) ‏انجام داد؟ ​

این باور که ما بتوانیم هر گونه تاثیری بر انتشار اطلاعات از منابع بیرونی داشته باشیم، واقع‌بینانه نیست. با این حال، روش‌های ساده‌ای وجود دارد که افراد می‌توانند بر روی محدود کردن دسترسی خود به سیل دائمی اطلاعات جدید کار کنند. در زیر برخی از این روشها را توضیح داده ایم:

  • برنامه ریزی شده به اخبار نگاه کنید: مهم نیست از کجا اخبار خود را به دست آورید، ایده خوبی نیست که جریان ثابتی از آن را در طول روز در دسترس داشته باشید. این رویکرد به احتمال زیاد می‌تواند سطح اضطراب شما را به طور قابل‌توجهی افزایش دهد. یک زمان از روز و مقدار مشخصی از زمان را برای بررسی اخبار برنامه‌ریزی کنید. یک تایمر برای مسئول بودن خود تنظیم کنید و اطمینان حاصل کنید که برخلاف برنامه عمل نمیکنید. سعی کنید زمانی از روز را انتخاب کنید که به دلایل دیگر ذاتا باعث اضطراب شما نشود. اگر در هر روز خاصی احساس اضطراب می‌کنید، از آن صرف‌نظر کنید و اصلا به اخبار نگاه نکنید. ​
  • اخطارهای گوشی خود را خاموش کنید: بسیاری از مردم اخطارهایی بر روی گوشی‌هایشان دارند که آن‌ها از تیترهای خبری جدید آگاه می کند. اینها تقریبا همیشه ایده بدی هستند چون وقتی ما تلفنمان را حتی نگاه هم نمی‌کنیم به ما اطلاعات می‌دهند، که درنهایت باعث می‌شود ما چند کار را همزمان انجام دهیم و اضطرابمان افزایش یابد. روی کاری که می‌کنید تمرکز کنید و اعلان‌ها را خاموش کنید.
  • در بررسی رسانه‌های اجتماعی هشیار باشید: متوجه باشید که رسانه‌های اجتماعی یک منبع خبری است، چه دوست داشته باشید و چه نه. ممکن است فکر کنید که دارید کاری اجتماعی انجام می‌دهید و به زندگی دوستان خود نزدیک می‌شوید، اما امروزه چون بسیاری از مردم مقالات خبری را در رسانه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند، می‌توانید انتظار داشته باشید که با تعدادی از تیترها مواجه شوید. شما باید در مورد بررسی رسانه‌های اجتماعی همانند بررسی اخبار عمومی، هدفمند باشید. زمانی از روز را برای انجام این کار انتخاب کنید و یک تایمر تنظیم کنید.
  • قبل از خواب به گوشی خود نگاه نکنید: نور روی گوشی شما می‌تواند شما را بیدار نگه دارد اگر به زمان خواب خیلی نزدیک نگاه کنید و بنابراین می‌توانید اخبار تحریک‌کننده و یا به روز رسانی های دوستان و خانواده را بخوانید. سعی کنید حداقل ۳۰ دقیقه قبل از خواب از تلفن خود دوری کنید (‏و ترجیحا طولانی‌تر).

حال به انباشت اطلاعات از منظر دیگری بنگرید. اگر کمی به این موضوع بیاندیشید شاید به خاطر بیاورید که همین احساس خستگی ناشی از انباشت اطلاعات را در زمینه ی آموزش نیز تجربه کرده اید. دریافت اطلاعات ابزار اصلی و اولیه فراگیری است اما وقتی دریافت اطلاعات به صورت یکسره و بدون درنگ صورت می گیرد و ما به دانسته هایمان عمل نمی کنیم از انباشت اطلاعات در عذابیم و اینگونه مغزمان داغ خواهد کرد. این یکی از دام های مرسومی که مردم را به درون خود می کشد. انباشت اطلاعات و دانسته هاست که باعث خستگی ذهن می شود.

خستگی ذهنی

خستگی ذهن

آنچه ما را ایستا، بی تحرک و در حال سکون نگه می دارد انباشت اطلاعات است. دانستن ویژگی های ذهن انسان به ما در درک درست این مطلب کمک خواهد کرد. این که بدانیم فقط یک هزارم از افراد گوش بسیار قوی دارند. سه ساعت بعد از اتمام کلاس پنجاه درصد از محفوظات در خاطر می ماند. تا بیست و چهار ساعت بعد پنجاه درصد از آنچه در خاطر داریم فراموش می شود. در پایان ماه کمتر از پنج درصد از موضوعات جدیدی که در آموزش شنیده شده در خاطر شخص می ماند.

مغز ما در معرض فرایند دائمی انجام یکی از این دو گزینه است: آموختن یا فراموش کردن چیزهای جدید؛ یعنی اگر از چیزی غفلت کنیم و آن را به صورت فاصله دار تکرار نکنیم آن را فراموش می کنیم.

دانستن چند عملکرد ساده هنگام یاد گرفتن به قوی تر شدن سیستم توسعه فردی ما کمک موثری می کند.عملکردها از این قرار است:

  • نت برداری
  • بازخوانی نتها طی بیست و چهار ساعت بعد از شنیدن و خلاصه نویسی نکات مهم و کلیدی با خط خوش و بدون استفاده از نرم افزار
  • یاد دادن آنها به دیگران در کمتر از یک هفته از یادگیری

اما انجام این کارها با وجود گرفتاری های مردم بسیار مشکل بود و برانگیختن مردم به استفاده از اطلاعاتی که کسب می کنند نیازمند تغییر است و تغییر آسان به دست نمی آید. صرف آموختن سبب ایجاد تغییر در رفتار نمی شود.وقتی ما از دانستن چیزی به سوی عملی کردن آن پیش می رویم لازم است نیازمند تغییر در نگرش و رفتار هستیم.

ما به دانستن عادت می کنیم تا عمل کردن و این دقیقا خلاف چیزی ست که به آن نیاز داریم . کسب اطلاعات جدید به مراتب مفرح تر از بکار بستن آن است. یادگیری مداوم و بی درنگ باعث تلنبار شدن اطلاعات می شود. در اینجا ما به اصطلاح معتاد اطلاعاتی هستیم و به جای آنکه آن اطلاعات را بکار ببندیم مدام خود را در معرض یاد گرفتن اطلاعات جدید قرار می دهیم. البته این به آن معنا نیست که زیاد کتاب خواندن و کسب اطلاعات جدید ایرادی دارد مشکل وقتی ایجاد می شود که خود را یکسره در معرض اطلاعات جدید قرار دهیم بدون کوچکترین درنگی برای تلفیق دانش و مهارتهای خود و به مرحله عمل رساندن آنها و اینگونه بسیاری از مردم با ذهنی خسته در دریای اطلاعات غرق می شوند.

راه حل مشکل خستگی ذهن چیست؟ توجه به رفتار ماهی برای پاسخ به این سوال راه گشاست. ماهی دائما در محیطی غرق کننده شنا می کند اما هیچ گاه غرق نمی شود.

آیا ماهی ها از انسان ها باهوش تر هستند؟ حقیقت این است که ماهی فقط سیستم هشدار دهنده ی درونی دارد که به او کمک می کند از داخل آب چیزهایی را بردارد که به آن نیاز دارد نه بیشتر. با کمک گرفتن از این روش ما انتخاب می کنیم که چه چیزهایی یاد بگیریم تا عملکردمان را بهبود بخشد و سپس با تمام قوا به سویش گام برداریم.

برای مثال دو نفر که به بازی گلف علاقه داشتند را با دو نوع آموزش متفاوت درنظر بگیریم. اولی بعد از تجربه مدرسه گلف بازی اش پسرفت کرد. آنها در مدرسه ی گلف اطلاعات زیادی به او یاد داده بودند اما عملی کردن این آموزش ها اتفاق نیفتاده بود و اینگونه بکار بستن همزمان آن همه تکنیک او را مضطرب و از کار انداخته بود. این بازیکن دچار خستگی ذهن شد و نتوانست آنچه آموخته بود عملی کند. اما کلاس گلف نفر دوم تفاوت زیادی با اولی داشت. روش کارشان اینگونه بود که آنها با بررسی نوار ویدئویی از بازی او در روز اول سه یا چهار هدف برای آموزش به او مشخص کردند و تا زمانی که آنچه یاد گرفته بود بتواند بکار ببندد حتی یک چیز جدید هم به او نیاموختند. او پیشرفت خوبی در بازی گلف به دست آورد. آنها برنامه مشخصی برای هر فرد داشتند و پیگیری و تکرار فاصله دار خط مشی شان در رسیدن به هدف بود. بنابرین دیدیم که چطور با یک تغییر ساده در نحوه آموزش، حتی با ساده کردن متد آموزشی و کمتر شدن مطالب ارائه شده، فرد می تواند حتی بهتر نتیجه بگیرد. بنابرین به خاطر داشته باشید که همواره جامع ترین متد، بهترین متد آموزشی نیست !

اطلاعات بیش از حد

 

در نقل قولی از دنیل وبستر خالق دیکشنری وبستر آمده : او ترجیح می دهد روی هم رفته در چند کتاب خوب استاد شود تا اینکه مطالعات وسیعی داشته باشد. در واقع این به این معنی ست که او می خواهد اطلاعات کمتری را به دفعات وارد مغزش کند تا کارایی اش را بالا ببرد به جای اینکه اطلاعات زیادی را بدون استفاده داشته باشد و از حمل آنها دچار خستگی ذهن شود.

شرکت در سمینارها و خواندن کتابها برای یک مرتبه از آنجایی که دائما ما را در معرض اطلاعات جدید قرار می دهد فقط عادت فراموشی را در وجودمان تقویت می کند به این شکل خود را به دانستن عادت می دهیم نه عمل کردن و این خلاف چیزی ست که لازم داریم.

یکی از شیوه هایی که می توانیم از روند فراموشی جلوگیری کنیم گذراندن یک سمینار یا خواندن یک کتاب به دفعات متوالی همراه با قلم و دفترچه یادداشت است. بعد از آن این طور به نظر می رسد که کارهای قبل را تکرار نمی کنیم. در مرحله ی اول کتاب را می خوانیم تا ببینیم می خواهیم از آن چیزی یاد بگیریم. در مرحله دوم آن را می خوانیم و نکات کلیدی آن را مشخص می کنیم. در مرحله ی سوم نت برمیداریم. در مرحله چهارم تصمیم می گیریم که آن را همراه دوستی بخوانیم یا نه. همه ما نیاز داریم برای آنچه به آن علاقمندیم و می خواهیم انجام دهیم خط مشی مشخصی داشته باشیم.

برای استادی و تسلط در یک زمینه لازم است بر مقدار مشخصی از موضوع متمرکز یا به عبارتی در آن غرق شویم به جای آنکه خود را درجریان مقادیر زیادی اطلاعات قرار دهیم.

در واقع بکار بستن فلسفه ی (کم و دائمی آموختن) بهتر از (تند و زیاد آموختن). بکار بستن این نکته از خستگی ذهن کم و به کارایی آن کمک می کند.

 

آسایش ذهن

جمع بندی:

همیشه مراقبت از خود مهم است اما در حال حاضر با توجه به شرایط خاصی که در همه جوامع به وجود آمده و ما نیز از آن مستثنی نبوده ایم، سعی کنید توجه ویژه‌ای به میزان خستگی ذهن خود داشته باشید. اگر احساس خستگی و سردرگمی می‌کنید، ممکن است وقت آن باشد که تا جایی که می‌توانید تلاش کنید تا از سیل اطلاعات جدیدی که همه ما هر روز با آن مواجه هستیم، رها شوید.
خود را دوست داشته باشید و برای توسعه مهارتهای خود و رسیدن به حالی خوب تلاش کنید.

منابع:

۱-سایت روانشناسی امروز : https://www.psychologytoday.com/intl

۲-کتاب عملی کردن دانسته ها از کن بلانچارد : https://sabz-abi.com/directory/know-can-do/

هفت راز موفقیت در معامله گری

هفت راز موفقيت در معامله گری

با این توصیه های معامله گری، موفقيت را تجربه كنيد!

مقدمه

در پست سریالی خطاهای رایج معامله گری، اشتباه‌هایی را که یک معامله گر ممکن است در مراحل مختلف یک معامله مرتکب شود، معرفی و پیرامون آن پست سعی کردیم توصیه های معامله گری نیز داشته باشیم. هدف از معرفی خطاهای رایج معامله گری آشنا کردن معامله گران با اشتباهاتی است که تریدرها فارغ از تجربه و سابقه‌شان مرتکب می‌شوند و چنانچه نسبت به این خطاها و اشتباه‌ها آگاهی نداشته باشند ممکن است اشتباهات مشابهی را بارها و بارها تکرار کنند. بنابراین گام اول در جهت پیروزی و فایق آمدن به این خطاها، شناخت و کسب آگاهی است.

پس از آگاه شدن نسبت به خطاهای رایج در حرفه معامله گری، در مرحله بعد تریدر لازم است راهکار رهایی از این خطاها را بشناسد. به همین دلیل در این مجموعه سعی کردیم برای هر یک از خطاهای معرفی شده راهکاری ارائه کنیم.

در پست توصیه های معامله گری به ارائه راهکارهای مواجهه و حل خطاهای معامله گری پرداخته و ابعاد یک مدل ذهنی و عملکردی مناسب برای موفقیت در اين حرفه را معرفی مي‌كنيم.

۱- سبک زندگی بهينه

 

۱-۱ داشتن برنامه روزانه

بازارهاي مالي ايراني و جهاني معمولا زمان مشخصي دارند. براي مثال ساعت فعاليت بازار سرمايه ايران از 9 صبح شروع مي‌شود و حدودا تا ساعت 13 ادامه دارد. بازارهاي مالي خارج از ايران نيز معمولا از حدود ظهر به وقت تهران آغاز شده و تا 7-8 عصر ادامه دارد. اين بازه‌هاي زماني مشخص به تريدر كمك مي‌كند تا برنامه روزانه مشخصي براي تريد داشته باشد و براي آن برنامه ريزي كند.

پيشنهاد مي‌كنيم حدود يك ساعت پيش از شروع بازار، روز كاريتان را آغاز كنيد. خوب است در مدت زمان باقي‌مانده تا شروع بازار اخبار مهم را بررسي كنيد.

اگر پوزيشن معاملاتي باز داريد در طول روز كاري، آن را زير نظر داشته و با توجه به استراتژي معاملاتيتان آماده تصميم گيري و اقدام مناسب باشيد؛ با عبارتي پوزيشن خود را مديريت كنيد.

چنانچه پوزيشن بازي نداريد مي‌توانيد ضمن بررسي و تحليل سهم‌هاي مختلف، مقداري تحقيق كنيد. مطالعه تخصصي داشته باشيد و به طور كلي دانش مالي خود را افزايش دهيد.

 

داشتن برنامه روزانه

 

۲-۱ يادداشت برداري روزانه

همانطور كه در پست خطاهاي حين و بعد از معامله توضيح داديم، يادداشت برداري يك روش ساده و البته كارآمد در جلوگيری از اشتباه است. هيچ كس از اشتباه كردن در بازارهای مالي مصون نيست؛ اما آنچه تريدر موفق و ناموفق را از هم تفكيك می‌كند، تكرار نكردن يك اشتباه است.

ضمن اينكه در طول روز به ثبت جزييات اقدامات، تصميم‌ها، حس‌ها و هيجاناتي كه تجربه می‌كنيد می‌پردازيد، زمانی را نيز به مرور يادداشت‌هاي روزهاي گذشته اختصاص دهيد.

مورد مهم ديگی كه براي نظارت بر عملكرد معامله گريتان بايد ثبت كنيد، بالانس ماهانه حساب است. به كمك بالانس حساب متوجه مي‌شويد آيا برآيند تصميم ها و اقدامات شما سودآور بوده است؟ آيا اين استراتژي معاملاتي به شما در رسيدن به تارگت ماليتان كمك كرده است؟ آيا نياز به بازنگري و اصلاح دارد يا نتيحه مورد انتظار محقق شده است و بايد همين فرمان پيش برويد.

 

 یادداشت برداری روزانه

 

۳-۱ استراحت

فراموش نكنيد كه شما يك ربات تريدر نيستيد. رسيدن به سود و دستيابي به تارگت‌های مالی در سايه سلامت جسم و روح شما محقق میشود.

همانطور كه يك ورزشكار بايد زماني را به ريكاوری و استراحت اختصاص ‌دهد، شما نيز به عنوان يك تريدر لازم است گاهي از بازار فاصله بگيريد و استراحت كنيد. مطمئن باشيد پس از استراحت با بازدهی بيشتری به بازار بر ميگرديد.

يكی ديگر از زمان‌هايی كه توصيه مي‌كنيم حتما به استراحت برويد؛ مواقعی است كه در تله يك چرخه معيوب تصميم‌ها و معاملات اشتباه گير افتاده‌ايد. در اين مواقع با فاصله گرفتن از بازار، ذهنتان را از زير بار فشار رواني حاصل از شكست‌های پی در پی رها كنيد؛ به اين ترتيب می‌توانيد بهتر فكر كنيد، بهتر تحليل كنيد و درست و به موقع تصميم بگيريد.

 

استراحت

 

۲- کنترل احساسات

حقیقت انکار ناپذیری که در مورد بازارهای مالی وجود دارد این است که یکی از عوامل موثر بر حرکت قیمت‌ها احساسات حاکم بر بازار است؛ احساساتی مانند ترس، طمع و عجله.

 

ترس

 

با این حال تریدر موفق کسی است که احساس و هیجان خود را در معامله درگیر نمی‌کند. او بر ترس خود در کف‌های قیمتی و طمع خود در سقف‌های قیمتی غلبه می‌کند و به استراتژی معاملاتیش پایبند می‌ماند.

نقطه مشترک بین معاملاتی که بر اساس هیجان و احساس و نه بر پایه استراتژی معاملانی انجام شده‌اند؛ این هست که همه آن‌ها زیان ده خواهند بود.

به همین دلیل باز هم به توصیه معامله گری اول یعنی ژورنال نویسی ترید بر می‌گردیم. با یادداشت برداری روزانه احساسات خود را در موقعیت‌های مختلف ترید شناسایی کنید و برای غلبه بر آن‌ها در استراتژی خود اقدامی تعریف کنید.  یکی دیگر از دلایل ترس و نگرانی عدم مدیریت ریسک و سرمایه است. به این معنا که شما توان مالی و یا ذهنی از دست دادن این پول را ندارید.

 

حرص

 

پیشنهاد می‌کنیم مواقعی که معالاتتان پی در پی زیان ده می‌شوند، به جای ماندن در بازار و گرفتن تصمیم‌های اشتباه مدتی به خود استراحت دهید. با روش‌هایی مانند مدیتیشن، عبادت، مطالعه و مرور استراتژی معاملاتی، احساسات خود را مدیریت کنید. به علاوه خواب خوب، ورزش، پرداختن به سار ابعاد زندگی شخصی مانند خانواده و تفریح به شما کمک می‌کند ذهن متمرکز و فعالتری برای ترید داشته باشید. بتوانید بهتر و هوشیارانه تر تحلیل کنید و تصمیم بگیرید.

فراموش نکنید رسیدن به سود پایدار  و قابل اعتماد به صبر و شکیبایی نیاز دارد. گاهی باید به خودتان و تحلیلنان اعتماد داشته باشید و به پیش بینی خود فرصت دهید تا محقق شود. گاهی نیز لازم است دقیقا هیچ کاری نکنید و فقط نظاره گر باشید.

 

۳- کسب دانش و مهارت

در پست خطاهای قبل از معامله گری توضیح داده شد که نداشتن دانش و مهارت کافی یکی از اصلی ترین دلایل شکست در معاملات است. معامله گری در بازارهای مالی نیز مانند هر کار و فعالیت دیگری به دانش تخصصی احتیاج دارد و کسب دانش و به دست آوردن مهارت‌های لازم یکی از گام‌های مقدماتی برای فعالیت در این حرفه است.

قبل از اینکه با سرمایه خود شروع به معامله کنید، لازم است با مباحث پایه‌ای مانند درک حرکت قیمت‌ها و خواندن چارت، روانشناسی بازار، مدیریت ریسک و سرمایه و تحلیل و بررسی بنیادی بازار آشنا باشید. به عبارتی مباحث مقدماتی تحلیل تکنیکال و فاندامنتال را فرا گرفته باشید.

توصیه می کنیم روش سعی و خطا را برای معامله گری در پیش نگیرید؛ چرا که با این کار در حقیقت روی سرمایه و وقتتان قمار کرده‌اید.

به علاوه تصور نکنید با مطالعه یک کتاب تحلیل تکنیکال یا شرکت در یک دوره آموزشی دیگر کار تمام است و می‌توانید تمام سرمایه ‌تان را به یک باره وارد بازار کنید.

کلاس‌های آموزشی و مطالعه کتاب‌های تخصصی تنها بخشی از مسیر کسب دانش و مهارت معامله گری است. پس از آن باید دانسته‌هایتان را کم کم به کار گیرید. با پوزیشن‌های کوچک شروع به ترید کنید و به تدریج سرمایه‌ای که وارد بازار کرده‌اید را افزایش دهید.

پیشنهاد می‌کنیم آموخته‌هایتان را ابتدا در یک حساب دمو محک بزنید. حساب دمو این امکان را به معامله‌گر می‌دهد تا با پول فرضی معامله کند. به علاوه می‌توانید با ترید در حساب دمو، سیستم معاملاتی خود را نیز بررسی کنید و در صورت لزوم آن را بهبود دهید.

در مسیر کسب دانش از اینترنت غافل نشوید. اینترنت اقیانوس بی انتهایی از محتواهای آموزشی خوب و رایگان برای یادگیری مباحث مقدماتی و پیشرفته تحلیل تکنیکال و فاندامنتال است.

 

کسب دانش

 

در نظر داشته باشید که تاکید بر کسب دانش و مهارت پیش از شروع معامله گری به معنای این نیست که شما باید یک کارشناس و تحلیلگر خبره تکنیکال یا فاندامنتال باشید و پس از آن اقدام به ترید کنید. خیر!

بازارهای مالی بسیار پیچیده هستند و تحت تاثیر عوامل بی‌شماری از اخبار داخلی شرکت و تغییرات و پیشرفت صنعت گرفته تا وقایع سیاسی اجتماعی قرار می‌گیرند. پر واضح است که در همه این زمینه‌ها نمی‌توان خبره شد. ضمن اینکه برای یک معامله سودده نه می‌توان و نه نیاز است همه این عوامل را بررسی و پیگیری کرد. بنابراین اگر دچار کمالگرایی شوید، هرگز ترید نخواهید کرد؛ چرا که در بازار هر روز چیزهای جدیدی برای آموختن وجود دارد.

در نهایت اینکه فراموش نکنید نمی‌توان ره صد ساله را یک شبه طی کرد. برای موفقیت و کسب سود در بازارهای مالی باید قبل از ورود به بازار و ترید روی سرمایه تان، زمان بگذارید، آموزش ببینید، مهارت و دانسته‌هایتان را به صورت عملی به کار بگیرید و قدم به قدم در مسیر ترید پیش روید.

 

۴- پایبندی به سيستم معاملاتی

توصيه معامله گری ديگری كه بارها آن را تكرار كرده‌ايم، داشتن سيستم معاملاتی و پايبندی به آن است.

اگر مي‌خواهيد تفاوت يك تريدر حرفه‌اي و آماتور را بدانيد، بايد بگوييم تريدر آماتور كسي است كه هيچ سيستم معاملاتي ندارد و يا اگر هم دارد گاهی به آن عمل مي‌كند و گاهی نه. نتيجه هر دوي اين روش‌ها نيز چيزی جز ضرر نيست. در مقابل تريدر حرفه‌اي يك سيستم معاملاتی بك تست شده دارد كه به آن پايبند است و به طور پويا با توجه به نتايجي كه به دست مي‌آورد آن را به روز و بهينه مي‌كند.

 

سیستم معاملاتی

 

بديهی است كه اگر به معامله گری به عنوان يك شغل و محل كسب درآمد نگاه می‌كنيد و نه سرگرمی؛ لازم است پس از كسب دانش و مهارت کافی در تريد، برنامه و سيستم معاملاتی داشته باشيد. سيستم معاملاتی كه با خصوصیات شخصی، نقاط قوت و ضعفتان سازگار است، در زمان های حساس ترید، به شما قدرت انتخاب و تصمیم گیری صحيح می‌دهد. با داشتن سيستم معاملاتی و پايبندی به آن به جاي واكنش به بازار بر اساس اصول تحليلی و مديريت ريسك و سرمايه عمل خواهيد كرد و در نتيجه احتمال خطا و شكست را كاهش می‌دهيد.

هميشه به ياد داشته باشيد كه کسب سود با وفاداري و اجراي كامل يك سيستم معاملاتی اصولي محقق می‌شود. براي وفادار ماندن به برنامه معاملاتی خود تلاش كنيد ويژگي مسووليت پذيري را در خود بهبود دهيد و با رعايت نظم و انضباط، به يك رویه و خط مشی پايدار برسيد.

 

۵- مدیریت ریسک و سرمایه

پول علف خرس نیست! پول و سرمایه شما راحت به دست نیامده که حالا با سهل انگاری آن را از دست بدهید. به جرات می‌توان گفت که مدیریت ریسک و سرمایه یکی از مهم‌ترین توصیه های معامله گری است. اگر بخواهیم از بین هفت راز موفقیت در معامله گری یکی را به عنوان راز نهایی معرفی کنیم، آن راز بی شک مدیریت سرمایه و ریسک است.

هر کسی می‌تواند ترید کند و در یک یا حتی چند معامله سود کند. بازار بورس ایران در ابتدای سال 99 نیز شاهدی بر این مدعا است. مسیر بازار به شدت صعودی و خرید هر سهمی سودده بود. تا زمانی که ورق برگشت و بازار مسیر مثبتی را که به سرعت رفته بود به همان سرعت برگشت. حتی در قمار و بازی‌های شانسی نیز برنده شدن اتفاق نا ممکنی نیست. اما نکته اینجاست که ننها عده معدودی می‌توانند موجودی حسابشان را افزایش دهند. به کمک مدیریت ریسک و سرمایه می‌توان به این مقصود رسید.

به خاطر دارید هدف اصلی معامله گری چه بود؟ کسب سود پایدار و قابل اعتماد!

برای رسیدن به این هدف باید شرط بقا در بازار را تامین شود. یعنی بدوا سرمایه‌ای برای معامله در بازار داشته باشید (بقا) و سپس به سود برسید. برقراری شرط بقا نیز خود با مدیریت ریسک و سرمایه محقق می‌شود. برای روشن شدن تاثیر و اهمیت مدیریت ریسک و سرمایه در رسیدن به سود، به فلوچارت زیر نگاه کنید.

۱-۵ مدیریت ریسک

برای معامله گری نیازی نیست یک کارشناس خبره بازار باشید، اما در مقابل آن لازم است در مدیریت ریسک متخصص شوید.

 

مدیریت ریسک و سرمایه

 

تریدر باید حداکثر ضرر قابل تحمل روی کل سرمایه‌اش را دقیقا مشخص کند و پس از آن ضرر قابل قبول در هر پوزیشن را تعیین کند. تا زمانی که تریدر این اصل مهم را رعایت نکند معامله گری او فرقی با قمار ندارد.

قبل از باز کردن پوزیشن معاملاتی حد ضرر و نقطه خروج را مشخص کنید. هرگز بدون مشخص بودن این پارامتر ترید نکنید. مشخص کردن حد ضرر چه زمانی که حرکت بازار در تایید تحلیل شماست و چه زمانی که بر خلاف آن حرکت می‌کند به نفعتان خواهد بود.

۲-۵ مدیریت سرمایه

شما هر اندازه هم که تحلیلگر ماهری باشید باز هم ممکن است تحت تاثیر یک اتفاق بنیادی بازار در جهت تایید تحلیل شما حرکت نکند و تحلیل شما نقض شود و یا حتی اشتباه کنید.  بنابراین باید روش محافظت از پول و سرمایه خود را بدانید. مدیریت سرمایه یعنی شما به هر پوزیشن و موقعیت معاملاتی که باز می‌کنید چه میزان سرمایه اختصاص خواهید داد.

 

مدیریت سرمایه

 

۶ معامله گری؛ اشتیاق و تعهد

معامله گری در بازارهای مالی همچون یک کسب و کار نوپا و در حال رشد؛ به کار سخت، تمرکز، تعهد و به روز بودن نیاز دارد. کار سخت، تمرکز و به روز بودن اصول موفقیت در معامله گری هستند. بنابراین ششمین توصیه معامله گری این است که برای موفقیت در این حرفه باید علاوه بر انگیزه کسب درآمد، مشتاق و مسوولیت پذیر نیز باشید.

 

اشتیاق و تعهد

 

اشتیاق باعث می‌شود تا وقت خود را با لذت در جستجوی اطلاعات جدید، استراتژی‌های معاملاتی، اخبار بنیادی و هر آنچه مربوط به معامله گری است، سپری کنید. به علاوه یک تریدر مسوولیت پذیر دیگر در پی سیگنال گرفتن، کپی تریدینگ، عضویت در گروه‌های VIP نیست. بلکه سعی می‌کند دانش مالی خود را در حوزه های مختلف مانند تحلیل تکنیکال، تحلیل بنیادی و روانشناسی بازار افزایش دهد، سیستم معاملاتی منطبق با ویژگی‌های شخصیتی خود تهیه و به مرور مهارت و تجربه کسب کند. به طور کلی یک تریدر مشتاق، مسوولیت پذیر و متعهد از دیگران تقلید نمی‌کند، بلکه مسیر ویژه خود را کشف می‌کند و آن را می‌سازد.

۱-۶ منبع درآمد پشتیبان

اگرچه معامله گری یک شغل تمام وقت است اما در ابتدای ورودتان به عرصه معامله گری، به دلیل ضررهایی که ممکن است متحل شوید نیاز به یک منبع درآمد دیگر دارید. بنابراین پیشنهاد می‌کنیم از شغل فعلی خود خارج شوید و با مدیریت زمان و برنامه‌ریزی روی ترید و معامله گری وقت بگذارید.

نداشتن منبع درآمد پشتیبان به ویژه زمانی که هنوز مبتدی و تازه کار هستید فشار روانی مضاعفی را به شما وارد می‌کند و منجر به گرفتن تصمیم های اشتباه در معامله گری خواهد شد. در حالی که اگر خیالتان نسبت به امرار معاش و تامین نیازهای مادیتان راحت باشد با آسودگی خاطر می‌توانید ترید کنید و آموزش ببنید.

اما توجه کنید که داشتن یک منبع درآمد پشتیبان به معنای بی توجهی به مدیریت سرمایه نیست. تحت هر شرایطی چه زمانی که منبع درآمد دیگری جز ترید دارید و چه زمانی که معامله گری تنها منبع درآمدتان است؛ باید وجوبی است که سرمایه و ریسک مورد قبولتان را مدیریت کنید.

 

۷- مسیر مهم است نه نتیجه!

در مجموعه پست خطاهای رایج معامله گری بارها تاکید کردیم که هر کسی می‌تواند در بازارهای مالی درآمد کسب کند. اما سوال اساسی این است که آیا درامد به دست آمده تکرار پذیر است؟ می‌توان به آن اعتماد کرد؟ آیا این درآمد بر اساس استراتژی و برنامه‌ مشخصی بوده است یا اینکه به طور اتفاقی شما در زمان مناسب یک معامله سودده کرده‌اید؟

توجه به برآیند معاملات انجام شده، آخرین نکته از هفت توصیه معامله گری است. به عبارت دیگر موفقیت در یک معامله به این معنا نیست که شما تریدر موفقی هستید. بلکه باید نتیجه و برآیند معاملاتتان سودده باشد.

به همین دلیل پیشنهاد می‌کنیم برای کنترل و نظارت روی نتیجه کلیه معاملاتی که انجام داده‌اید، به صورت دوره‌ای بالانس حساب خود را بررسی کنید. دقت کنید چه زمان‌هایی میزان تریدهای نا موفق شما بیشتر بوده است. سپس این زمان‌ها را با یادداشت‌های روزانه و ژورنال معاملاتتان تطبیق داده و پارامتر تاثیر گذار بر نتیجه ترید را پیدا کنید. آیا در آن زمان استراتژی جدید را استفاده کرده بودید؟ از نظر روحی چه وضعیتی داشتید؟ مدیریت سرمایه و ریسکتان نیاز به بازنگری دارد؟ و یا …

 

بررسی بالانس حساب

 

از طریق تطبیق بالانس حساب و ژورنال معاملات ریشه و دلیل معاملات زیان ده را بیابید و در راستای رفع آن اقدام کنید. شاید سیستم معاملاتیتان نیاز به بازنگری دارد. شاید خودتان نیاز به استراحت و فاصله گرفتن از بازار دارید. شاید بازار در یک روند خنثی قرار دارد که در سیستم معاملاتی شما برای این شرایط اقدامی تعریف نشده است.

بررسی دوره‌ای بالانس حساب به شما کمک می‌کند تا تریدهای موفق خود را تکرار پذیر و سود به دست آمده از آن‌ها را قابل اعتماد کنید و این همان هدف اصلی معامله در بازارهای مالی یعنی رسیدن به سود پایدار و قابل اعتماد است.

جمع‌بندی

توصیه های معامله گری زیادی برای موفقیت در بازارهای مالی وجود دارد. می‌توانید در اینترنت توصیه‌های متنوعی از  معامله گران و تحلیلگران به نام و موفق بیابید که هر یک حاصل تجربیات خود را در قالب یک جمله بیان کرده‌اند.

در پست هفت راز معامله گری به مهمترین و کاربردی ترین راهکارها و توصیه‌های معامله گری پرداخته شد. همان طور که ملاحظه کردید این توصیه ها همانند حلقه‌های یک زنجیر بهم متصل هستند و همه در کنار هم قدرت زنجیر معامله گری را تامین می‌کنند.

برای مثال یادداشت برداری روزانه و ژورنال نویسی به کنترل احساسات کمک می کند. به علاوه با مرور و بازنگری آن می‌توان استراتژی معاملاتی را بهبود بخشید.

مدیریت ریسک و سرمایه نیز یکی از ابزارهای غلبه بر احساس و هیجان است که به تبع آن معاملات زیان ده و قرار گرفتن در یک چرخه تصمیم‌های اشتباه کاهش می‌یابد.

وفادار ماندن به سیستم معاملاتی خود نشانه تعهد و مسوولیت پذیری تریدر است که با کسب دانش و مهارت می‌توان به آن رسید.

به تعبیر دیگر این هفت راز موفقیت در معامله گری همچون قطعات دومینو در پی هم قرار دارند و شما با به کار بستن یکی از آن‌ها دومینوی موفقیت را آغاز خواهید کرد.

 

ح

خطای هیجانی

خطاهای رفتاری و هیجانی – خطاهای رایج معامله گری (بخش سوم)

خطاهای رفتاری و هیجانی

مقدمه

در پست سوم و آخر از مجموعه پست خطاهای رایج در معامله گری، در مورد خطاهای رفتاری و هیجانی صحبت شده است. این خطاها همان طور که از نامش پیداست اشتباه‌هایی هستند که ماهیت هیجانی و احساسی دارند.

در پست اول از این مجموعه در مورد خطاهای قبل از معامله (در این لینک)، یعنی اشتباهاتی که معامله گر ممکن است قبل از باز کردن یک پوزیشن معاملاتی مرتکب شود، پرداخته شد. در پست دوم نیز خطاهایی معرفی شد که از بعد از باز کردن پوزیشن تا زمانی که پوزیشن بسته می‌شود، رخ می‌دهند.

۱- عدم اعتماد به نفس

یکی از خطاهای رفتاری شایع در معامله گری، عدم اعتماد به نفس و باور نداشتن به توانمندی‌ها است. وقتی تریدری دچار این خطای رفتاری می‌شود، حتی اگر بهترین سیستم معاملاتی را هم طراحی کرده باشد باز هم موفق نخواهد بود. دلیل این امر واضح است. تریدری که اعتماد به نفس ندارد، به سیستم معاملاتیش وفادار نخواهد بود و فرقی با معامله گری که بدون هیچ برنامه‌ای دست به ترید می‌زند، ندارد.

وقتی معامله گر به دانش و مهارت معامله گری خود اعتماد ندارد، علاوه بر اینکه استراتژی معاملاتی خود را رعایت نمی‌کند، به شدت تحت تاثیر جو و هیجان بازار، اخبار و شایعات قرار می‌گیرد. اخبار و شایعاتی که اساسا به درستی آن‌ها شک و شبهه وارد است، اما می‌توانند به معامله گری یک تریدر بی اعتماد به نفس آسیب بزنند.

معامله گری که به خود اعتماد ندارد، هر اندازه هم روی کسب دانش و تجربه سرمایه گذاری کند و برای تهیه یک استراتژی معاملاتی اصولی وقت بگذارد، موفق نخواهد شد؛ زیرا نمی‌تواند از دانسته‌های خود به صورت عملی استفاده کند و همه آموخته ها، دانش و برنامه ریزیش در حد تئوری و روی کاغذ باقی می‌ماند.

خطاهای رفتاری

اگر شما هم علی رغم کسب دانش مالی و معامله گری، نمی‌توانید با تکیه بر آموخته‌های خود دست به معامله بزنید و یا بعد از اینکه بر اساس برنامه معاملاتیتان پوزیشنی باز کردید، دجار شک و تردید می‌شوید؛ توصیه می‌کنیم برای کسب اعتماد به نفس، ابتدا بررسی کنید که سیستم و برنامه معاملاتی درست و اصولی و متناسب با ویژگی‌های شخصیتی خود تهیه کرده‌اید (برای بررسی میزان اعتبار و دقت سیستم معاملاتیان می توانید در صورت امکان از آن بک تست بگیرید). به مدیریت سرمایه و ریسک خود دقت کنید. حد سود و ضرر تعیین کنید.

به علاوه می‌توانید مدتی در یک حساب دمو ترید کنید. از آنجایی که در طول این مدت با پول واقعی معامله نمی‌کنید می‌توانید با خیال راحت به برنامه معاملاتی خود پایبند باشید و نتیجه عمل به آن را بینید. این امر کمک می‌کند بتوانید بدون نگرانی بابت از دست دادن سرمایه، نقاط ضعف و قوت استراتژیتان را بررسی کنید، آن را بهبود ببخشید و برای معامله در بازارهای مالی آماده شوید.

البته توجه کنید که معامله در حساب دمو در کنار مزیت‌هایی که دارد تنها شبیه سازی از بازار مالی است. زیرا عامل سرمایه نقش مهم و تاثیرگذاری در رفتار تریدر دارد که در معامله دمو حذف شده است. بنابراین در نظر داشته باشید که ممکن است رفتار معامله گری شما در بازار واقعی تا حدی با نتیجه معاملاتتان در حساب دمو متفاوت باشد. همان طور که توضیح داده شد این تفاوت ناشی از تاثیر اضافه شدن عامل پول به معادله معامله‌گری است.

۲- اعتماد به نفس بی جا

به همان اندازه که نداشتن اعتماد به نفس مانع پیشرفت و موفقیت یک تریدر می‌شود، داشتن اعتماد به نفس کاذب نیز در عملکرد معامله گری تاثیر منفی دارد. بنابراین می‌توان گفت یکی دیگر از خطاهای رفتاری که گاهی حتی تریدرهای با تجربه اسیر آن می‌شوند، اعتماد بیش از حد به خود، توانایی‌ها و استراتژی معاملاتی است.

بازارهای مالی همانند یک موجود زنده، پویا و در حال تغییر هستند. تریدری که به موفقیت‌ها و دانش خود غره می‌شود دیگر تلاشی در جهت به روز ماندن و همگام شدن با پویایی بازار نمی‌کند. نتیجه این غرور و اعتماد به نفس کاذب هم چیزی نیست جز ضرر.

خطاهای رفتاری

البته حالت بدتری هم وجود دارد و آن هم زمانی است که معامله گر دانش و تجربه چندانی ندارد، اما چنان اعتماد به نفسی دارد که دست به معاملات بزرگ، پر ریسک و بعضا بدون استراتژی می‌زند.

ضرب المثل معروفی در زبان فارسی داریم که به خوبی این حالت را توصیف می‌کند: آنکس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند.

اینکه تریدر به توانایی‌ها، دانش، تجربه و استراتژی معاملاتی خود اعتماد داشته باشد لازمه موفقیت است. اما مشکل زمانی به وجود می‌آید که این اعتماد و باور به خود، چشم تریدر را به روی واقعیت‌های بازار ببندد و دیگر برای کسب دانش و تجربه تلاشی نکند.

برای اینکه یک تریدر موفق باشید، لازم است ضمن به روز نگه داشتن دانش خود، همواره سیستم معاملاتی و کیفیت معاملاتتان را مورد بازبینی قرار دهید. نقاط ضعف و قوت آن را شناسایی کنید و آن را بهینه کنید.

همانطور که در پست خطاهای حین و بعد از معامله توضیح داده شد، ژورنال نویسی یکی از ابزارهای بررسی کیفیت معاملات و استراتژی معاملاتی است.

۳- رصد همیشگی بازار

پیگیری و رصد مداوم بازار مورد سوم از خطاهای رفتاری است. اغلب، معامله‌گران بعد از اینکه یک موقعیت معاملاتی را از دست می‌دهند و یا در آن شکست می‌خورند؛ به صورت وسواس‌گونه‌ای تغییرات قیمت آن سهم را دنبال می‌کنند.

در حالت دیگر تریدر فراموش می‌کند که به دنبال کسب سود در چه مقطع زمانی است. آیا می‌خواهد اسکالپ کند و در تایم فریم‌های کوتاه معامله کند؟ تریدر روزانه است و در انتهای روز سرمایه خود را از بازار خارج خواهد کرد؟ نوسان‌ گیر است؟ و یا روندهای کلان اقتصادی را دنبال می‌کند و چشم انداز بلندمدت دارد. اینکه تریدر چه رویکرد زمانی برای کسب سود دارد عامل مهمی در میزان دنبال کردن تغییرات قیمت است.

واضح است که پیگیری تغییرات قیمت روزانه برای تریدر بلندمدت نه تنها در کیفیت معاملات او تاثیر مثبت ندارد بلکه منجر به افزایش رفتارهای هیجانی و عدم پایبندی به سیستم معاملاتی می‌شود. این در حالیست که یک تریدر روزانه حتی باید تغییرات قیمت در تایم فریم‌های کوچکتر از یک روز را هم دنبال کند تا دید مناسبی برای پیش بینی روند حرکت قیمت داشته باشد.

خطاهای رفتاری

بنابراین اگرچه معامله در بازارهای 24 ساعته مانند فارکس و رمزارزها نیازمند هوشیاری و گوش به زنگ بودن است؛ اما اینکه شما هم ساعت کاری خود را به 24 ساعت افزایش دهید، دایم رو به روی سیستم بنشینید و کندل به کندل تغییرات قیمت را تعقیب کنید نتیجه‌ای جز استرس و رفتارهای هیجانی و حساب نشده ندارد.

معامله‌گری نیز یک شغل است و قرار نیست تمام ذهن و زمان شما را به خود اختصاص دهد. بنابراین به جای رصد مداوم بازار، برای پوزیشن‌های خود حد ضرر تعیین کنید، طبق استراتژی معاملاتی خود عمل کنید، تایم فریم معاملاتیان را فراموش نکنید و به این ترتیب در کنار تریدری به سایر ابعاد زندگیتان نیز توجه کنید.

۴- عجله

یکی دیگر از خطاهای رفتاری و هیجانی که معامله گران مرتکب می‌شوند این است که برای کسب سود در بازار عجله می‌کنند. خطای رفتاری عجله به دو گونه متفاوت در عملکرد معامله گران عجول نمود پیدا می‌کند:

گروهی از این افراد آنقدر در این خطای ذهنی غرق می‌شوند که گمان می‌کنند فعالیت در بازارهای مالی به این معنی است که باید هر روز یک پوزیشن معاملاتی باز کنند، در نتیجه حتی از روند حرکت قیمت هم پیشی می‌گیرند و موقعیت معاملاتی که اساسا در بازار وجود ندارد، را در ذهن خود ساخته و بر اساس آن ترید می‌کنند.

گروه دیگری از معامله گران نیز هستند که وقتی بعد از تحلیل یک سهم، برای آن پوزیشنی باز می‌کنند، اجازه نمی‌دهند تا پیش بینی و تحلیلشان محقق شود. بنابراین نمود دیگر این خطا این است که معامله گر به تحلیل خود فرصت تحقق نمی‌دهد و با کوچکترین حرکت قیمت خلاف تحلیل اقدام به خروج از معامله می‌کند.

همان طور که شما هم متوجه شده اید تریدر در پی عدم تعهد و پایبندی به سیستم معاملاتی و همچنین نداشتن اعتماد به نفس دچار این خطای رفتاری می‌شود.

خطاهای رفتاری

بنابراین برای اجتناب از عجله در معامله طبق گام‌های زیر عمل کنید:

  • اول از همه مطمین شوید که از دانش تکنیکال و بنیادی کافی برای بررسی نمودارهای سهام برخوردار هستید.
  • هدف خود از معامله گری را به دقت مشخص کنید. به ویژه سود مورد انتظار خود در هر دوره و حداکثر ضرر قابل قبولتان را تعیین کنید.
  • سیستم معاملاتی منطبق بر اصول مدیریت سرمایه و ریسک و همچنین ویژگی‌های شخصیتی خود تنظیم کنید.
  • اعتبار سیستم معاملاتی را به کمک روش‌های بک تست مورد ارزیابی قرار دهید.
  • چنانچه نتایج به دست آمده با اهداف و تارگت‌های مالی شما مطابقت داشت، به آن اعتماد کنید.
  • در آخر نیز در نظر داشته باشید گاهی معامله ارزش ریسک سرمایه را ندارد. در این شرایط لازم است هیچ کاری نکنید و فقط نظاره گر باشید.

فراموش نکنید که هدف از معامله گری کسب سود پایدار است.

۵- ترس

ترس یکی دیگر از خطاهای رفتاری است که واکنش‌های هیجانی مخربی را در پی خواهد داشت. ترس همانند عجله باعث می‌شود تریدر به تحلیل و پیش بینی خود فرصت تحقق ندهد و پیش از موعد پوزیشن معاملاتی را ببندد و از بازار خارج شود. در نظر داشته باشید چه قبل از رسیدن به حد ضرر و چه قبل از رسیدن به حد سود، بستن پوزیشن R/R معاملاتی و نرخ موفقیت شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

خطاهای رفتاری

تریدر در دو حالت ممکن است دچار خطای رفتاری ترس شود:

  ۱. ترس جا ماندن از بازار یا (Fear of Missing out) FOMO :

این حالت از خطای رفتاری ترس باعث می‌شود تریدر گمان کند اگر هم اکنون اقدامی نکند فرصت‌های سودآوری را از دست خواهد داد و یا اینکه متحمل ضرر خواهد شد. بنابراین دیگر بر اساس سیستم معاملاتی خود عمل نمی‌کند و تصمیم‌های لحظه‌ای و احساسی خواهد گرفت.

تحت تاثیر فومو، تریدر همراه با جریات روانی بازار به این سو و آن سو کشیده می‌شود و قدرت اتخاذ تصمیم‌های منطقی را از دست می‌دهد.

فراموش نکنید که معاملات بیشتر به معنای موفقیت بیشتر نیست. بلکه برعکس با توجه به رابطه نرخ موفقیت (success rate)، به تبع افزایش تعداد معاملات، تعداد معاملات ناموفق هم افزایش خواهد یافت. فشار روانی افزایش تعداد معاملات ناموفق، باعث افزایش میزان خطا در تحلیل و معامله گری و در نتیجه کاهش نرخ موفقیت می‌شود. در نهایت نتیجه این چرخه از دست رفتن سریع سرمایه و خروج از بازار خواهد بود.

  ۲. ترس ناشی از شکست‌های پی در پی

وقتی تریدر در چند معامله پی در پی نا موفق عمل می‌کند، طبیعی است که دچار احساس ترس شود. اما انچه مهم است مدیریت این احساسات است. اینکه اجازه ندهد احساسات کنترل امور را به دست بگیرند. به علاوه اگر تریدر سرمایه و ریسک خود را به درستی مدیریت کرده باشد، شرایط چند معامله ناموفق پی در پی را قبلا در طراحی سیستم معاملاتی و پوزیشن سایز خود در نظر گرفته است. بنابراین نسبت به تجربه چند استاپ لاس پشت سر هم، کمتر آسیب پذیر خواهد بود.

بازار سرشار از فرصت‌های کسب سود است. با از دست دادن چند فرصت معاملاتی و یا چند معامله ناموفق پشت سر هم نترسید. فراموش نکنید ترس دشمن شماست. شما را از مسیر صحیح معامله گری خارج می‌کند.

شرط لازم برای رسیدن به سود پایدار، ماندگاری در بازار است؛ با مدیریت ریسک و سرمایه و رعایت سیستم معاملاتیان در برابر بازی های روانی بازارهای مالی مقاوم مانده و ماندگاری خود در بازار را تضمین خواهید کرد.

۶- حرص و طمع

خطاهای رفتاری و هیجانی را با خطای ذهنی حرص و طمع به اتمام می‌رسانیم. کسب سود و به دست آوردن پول لذت بخش است. وقتی روند قیمت طبق تحلیل و پیش بینی حرکت می‌کند، اعتماد به نفس تریدر افزایش می‌یابد.

لذت کسب سود و اعتماد به نفس ناشی از موفقیت‌های اخیر باعث می‌شود معامله گر از استراتژی معاملاتی خود فاصله بگیرد و به آن پایبند نباشد. این شرایط زمینه ساز شکست خواهد بود. حرص و طمع، غرور و اعتماد به نفس بی جا، عدم پایبندی به سیستم معاملاتی؛ موتور شکست و معاملات ناموفق را به جریان می اندازند.

خطاهای رفتاری

پیشنهاد می‌کنیم شرایط برداشتن حد سود و حد ضرر را در سیستم معاملاتی خود به دقت تبیین کنید. در این صورت می‌دانید که سودهای بیشتر از حد سود تعیین شده را از دست نخواهید داد و با اطمینان خاطر بیشتری به استراتژیتان پایبند خواهید ماند.

جمع‌بندی

در پست آخر از مجموعه خطاهای رایج معامله گری به خطاهایی که منشا ذهنی و رفتاری دارند و همچنین چگونگی تاثیر این خطاها در روند و کیفیت معامله گری پرداخته شد.

دیدیم که چطور افراط و تفریط در اعتماد به نفس، ترسیدن، عجول بودن و حرص و طمع تریدر را به سمت عدم تعهد و اجرای سیستم معاملاتی هدایت می‌کند و چرخه شکست‌ها و معاملات نا موفق را به جریان می‌اندازد.

به علاوه راهکارهای کنترل و مدیریت این خطاهای رفتاری و جلوگیری از کاهش کیفیت ترید نیز مطرح شد. همانطور که متوجه شدید، راه کنترل احساسات، کسب دانش تحلیل اعم از تکنیکال و فاندامنتال و همچنین پیش بینی شرایط مختلف و تببین نحوه ترید در این شرایط، در استراتژی معاملاتی است.

به علاوه تهیه سیستم معاملاتی و پایبندی به آن نه تنها راه جلوگیری از رفتارها و تصمیم‌های هیجانی است بلکه سایر خطاهای قبل و بعد از معامله نیز با داشتن برنامه و استراتژی معاملاتی و پایبندی به آن قابل حل است.

مدیریت ریسک و سرمایه، تعیین حد سود و ضرر، مشخص کردن شرایط و زمان ریسک فری کردن، در نظر گرفتن احتمال وقوع چندین معامله ناموفق پی در پی بر اساس نرخ موفقیت و ریسک به ریوارد و اعمال تاثیر آن در استراتژی و از همه مهمتر پایبندی به آن‌ها همگی اقداماتی هستند که می‌توانند به تریدر کمک کنند، مرتکب این خطاهای رایج نشود.

ترید و معامله گری آینه تمام نمای ویژگی ها و نقاط ضعف و قوت شخصیتی تریدر است. هر بار که موفق می‌شوید و شکست می‌خورید با یکی از توانایی ها و یا ضعف‌های خود آشنا می‌شوید. از رویارویی با خود واقعیتان اجتناب نکنید بلکه از آن استقبال کنید. زیرا آگاهی از ویژگی‌های شخصیتیتان به شما کمک می‌کند استراتژی معاملاتی منطبق با روحیه خودتان تهیه کنید. پایبندی به سیستمی که خاص و ویژه شما، مطابق با توانایی‌ها، ترس‌ها، دانش و اهداف مالیتان طراحی شده است، بسیار راحت‌تر است.

در پایان یادآور می‌شویم هدف از این مجموعه آگاهی نسبت به خطاهای رایجی است که معامله گران مبتدی و حتی حرفه ای دچار آن می شوند. آنچه مهم است آگاه بودن به این خطاها و پذیرش مسوولیت آن‌ها است؛ زیرا تا زمانی که تریدر دلیل شکست و معامله ناموفق خود را نداند و مسوولیت آن را نپذیرد در راستای اصلاح و بهبود گامی بر نمی‌دارد.

اگرچه آگاهی و مسوولیت پذیری نسبت به خطاهایی که مرتکب می‌شویم مهم و تاثیر گذار است اما کافی نیست. چرا که بعد از این مرحله باید برای رفع آن‌ها اقدام کنیم. به همین دلیل ما نیز در این مجموعه تنها به معرفی خطاها بسنده نکرده ایم، بلکه در کنار هر خطا، راهکاری نیز برای غلبه بر آن پیشنهاد داده‌ایم.

علاوه بر این در پست بعدی توصیه‌ها و راهکارهایی را ارائه خواهیم داد که به شما کمک می‌کند به عنوان یک تریدر نه تنها به اهداف مالی خود برسید بلکه از معامله گری لذت ببرید.

به یاد داشته باشید هدف از معامله گری رسیدن به سود پایدار است که لازمه آن بقا و تداوم حضور در بازار مالی است. به کار بستن راهکارهای ارائه شده در پست بعدی شما را در برابر ناملایمات و سختی‌های بازار زره پوش و بقای شما در بازار را تضمین می‌کند.

 

پیشنهاد کتاب:

برای آشنایی بیشتر با متداول‌ترین مشکلات رفتاری و تله‌های ذهنی‌ای که سرمایه گذاران با آن مواجه می‌شوند، کتاب سرمایه گذاری رفتاری نوشته جیمز مونتیر را مطالعه کنید. در این کتاب می‌توانید راهکارهایی برای حل این خصوصیات درونی نیز بیابید. کتاب سرمایه گذاری رفتاری در دایرکتوری کتاب سبزآبی معرفی شده است.